این مستند نگاهی کلی به تاریخچهی مراسم اسکار دارذ. مراسمی که هرساله طی آن توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک آمریکا به برترین آثار سینمایی جهان، جوایزی اهدا می شود.
پلیسی جوان به نام "بیلی کاستیگان" (لئوناردو دی کاپریو) مأموریت می یابد تا در محفل خلافکاری تنگ و به شدت مراقبت شده ی "فرانک کاستلو" (جک نیکلسن) نفوذ کند. از طرف دیگر، "کالین سالی ون" (مَت دیمن) به مأموریت از طرف «کاستلو» موفق می شود در دستگاه پلیس نفوذ کند...
«دیو بازنیک» تاجر خونسرد و آرامی است که پس از یک سلسله سوء تفاهم های غریب محکوم می شود که یک دوره ی روان درمانی «مهار کردن خشم» را بگذراند. دیری نگذشته که «دیو» خود را با «دکتر بادی رایدل»، روان درمان گری معروف رودررو می بیند…
«هری سنبورن» (نیکلسن) خیال دارد دو روز تعطیل آخر هفته را با «مارین» (پیت) در ویلای کنار دریای مادر او بگذراند ولی از بخت بد قلبش در آن جا درد می گیرد. «اریکا بری» (کیتن)، مادر «مارین» با اکراه می پذیرد چند روزی از او مواظبت کند. اما خیلی زود «هری» در می یابد که به «اریکا» علاقه پیدا کرده است.
«جری بلک» (نیکلسن)، کارآگاه پلیس کهنه کاری است که در شهر کوچکی در نوادا زندگی می کند. درست در روز بازنشستگی اش، مأموریت ناخوش آیندی به او واگذار می شود: دختری هفت ساله به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده و «جری» باید به بررسی محل قتل بپردازد و سپس آن خبر دردناک را به اطلاع پدر و مادر دختر برساند.
منهتن. «ملوین یودال» (نیکلسن)، نویسنده ی داستان های عاشقانه، مردی است سخت وسواسی، بی حوصله و کج خلق. زندگی او از این رو به آن رو می شود چرا که از یک طرف همسایه اش در بیمارستان بستری شده و او ناگزیر به نگه داری از سگ او شده است. و از طرف دیگر باید به حل مشکلات «کارول» (هانت) پیشخدمت کافه ای که او بدان رفت و آمد دارد، کمک کند. «کارول» طاقت تحمل «ملوین» را دارد و «ملوین» نیز به «کارول» بی علاقه نیست...
*
نسخه دوبله پارسی (موسسههای داخلی) بدون حذفیات اضافه شد | سینک اختصاصی
«پرزیدنت جیمز دیل» و معتمدش، «جری دانن»، پی می برند، که ارتشی از بشقاب پرنده های مریخی بالای کره ی زمین در حال پروازند. اما هر کسی نسبت به این موضوع واکنش متفاوتی نشان می دهد...
مردی که در زندگی شخصی خود ناموفق بوده اقدام به سرقتی برای بدست آوردن پول برای تجارت جدید خود می کند اما وقتی همسرش وارد کار او می شود همه چیز به هم می ریزد...
دختر «فردی» (نیکلسن) و «مری گیل» (هیوستن)، بر اثر بی احتیاطی راننده ای به نام «جان بوت» (مورس) به قتل رسیده است. مرگ این دختر باعث شده تا آن دو از هم جدا شوند. در حالی که «مری» دوباره ازدواج کرده و سعی دارد روال عادی زندگی اش را پی گیرد، «فردی»، مرد عصبی و تلخی شده که بی هدف و سرگردان دنبال معنا و هدفی در زندگی می گردد...
"جیمی هافا" (نیکلسن) یکی از رهبران اتحادیه های کارگری است که در دوران بحران اقتصادی دهه ی 1930، تبدیل به یکی از چهره های جنجالی می شود. او به طور علنی با «خاندان کندی» مبارزه می کند و در دهه ی 1960 زندانی می شود. بعدتر در دوران «نیکسن» بخشیده می شود و به طرز اسرارآمیز و مشکوکی می میرد...
*
نسخه دوبله پارسی "هافا" (صداسیما) | سینک اختصاصی
در قلب پایتخت کشور، در یکی از محکمه های دولت ایالات متحده، مردی هر کاری می کند تا شرفش را حفظ کند و مردی دیگر هر کاری می کند تا حقیقت را دریابد. «دانیل کافی» وکیل تازه کار نیروی دریایی است و بایستی در دادگاه از دو سرباز نیروی دریایی دفاع کند. آنها به قتل متهم هستند اما ادعا می کنند که به دستور فرمانده عمل کرده اند.
لس آنجلس، سال 1948. کارآگاه خصوصی "جیک گیتز" می خواهد همسر موکلش "جیک برمن" را متهم به خیانت کند.اما در عوض صحنه سازی برای جمع آوری مدرک،"برمن" به معشوق او شلیک می کند."گیتز" وقتی متوجه می شود شخص مرده شریک "برمن" بوده و او سهمش را به ارث می برد شوکه می شود و...
«بروس وین» (مایکل کیتون) بعنوان شوالیه تاریکی شهر گاتهام به نبرد با جنیاتکاران بر می خیزد و با اولین دشمن بزرگ خودش، یعنی جوکر (جک نیکلسون) روبرو می شود.
شهر کوچک ایست و یک در نیو انگلند. ورود جادوگری به نام «داریل وان هورن» (نیکلسن) زندگی «الکساندرا» (شر)، «جین» (ساراندون) و «ساکی» (فایفر) را دگرگون می کند. اما آنان وقتی به روحیه ی سلطه جو و پلید جادوگر پی می برند، با او از در مبارزه وارد می شوند…
«جین کریگ» (هانتر) و «آرون آلتمن» (بروکس) با هم در یک شبکه ی تلویزیونی در واشینگتن کار می کنند، و «تام گرانیک» (هرت) نیز به عنوان مجری در همان شبکه استخدام می شود. «جین» میان اظهار علاقه و دل خوری نسبت به «تام» مردد است و سرانجام، خودش باعث آشنایی «تام» و گزارشگری به نام «جنیفر مک» (چایلز) می شود. از طرف دیگر «آرون» که به «جین» علاقه مند است، موفقیتی در کار حرفه ای اش کسب نمی کند....
این فیلم بازسازی فیلمی به همین نام محصول سال 1946 است که ماجرای رابطه پنهانی یک بی خانمان و همسر یک کافه دار را روایت میکند.این ماجرا سلسله اتفاقاتی را آغاز می کند که منتهی به قتل می شوند...
اوایل قرن بیستم «جان رید» (بیتی)، روزنامه نگاری رادیکال، رابطه ای پرفراز و نشیب با نویسنده ای به نام «لوییز برایانت» (کیتن) دارد.«رید»، هم چنین با گروهی از شخصیت های سرشناس معاصر خود برخوردها و رفت و آمدهایی داشته است.
خانوادهای به عنوان سرایدار به یک هتل در محلی دور افتاده که در تعطیلی زمستانی هست، می روند. در آنجا نیرویی شیطانی روی مرد تاثیر گذاشته و جنون خشونت وی را می گیرد. در حالی که پسرش به خاطر توانایی خاصی که دارد علائمی از اتفاقات وحشتناکی که قبلا در هتل رخ داده را می بیند...
"تام لوگان" سارق اسب است."دیوید برکستون" گله داری بزرگ تعداد زیادی اسب و یک دختر زیبا دارد که ارزش ربوده را دارند.اما او به تازگی "لی کلایتون" بدنام را استخدام کرده تا سارق اسبها را یکبار برای همیشه پیدا کند...
"رندل پاتریک مک مورفی" (جک نیکلسون) را به جرم تجاوز دستگیر میکنند و به حکم دادگاه او را برای بررسی وضعیت روانی اش به بیمارستان روانی ایالتی میفرستند. "مک مورفی"، با مقررات سخت و غیر انسانی تیمارستان که توسط زن سرپرستاری (لوئیز فله چر) اعمال میشود مخالفت میکند.
زنی به یک کارآگاه خصوصی به نام "جیک گیتس" (جک نیکلسون)، مراجعه و ادعا میکند که همسرش "هالیس مارلی" (دارل زوئرلینگ) که ریاست منابع آب شهری را بر عهده دارد با دختری جوان رابطه دارد. "گیتس"، "هالیس" را زیر نظر میگیرد و از او و آن دختر نوجوان عکس میگیرد، اما بدون آنکه خود بخواهد این عکس در روزنامه ها چاپ میشود و پس از مدتی کوتاه "هالیس" به قتل میرسد...
«رابرت» (نیکلسن)، پیانیستی از خانواده ای اهل موسیقی، به دیدار خواهر پیانیست اش «پارتیتا» (اسمیت)، به لس آنجلس می رود. «پارتیتا» به او می گوید که پدرشان دو بار سکته کرده و به او اصرار می کند که به خانه ی پدری شان در پیوگت ساوند برگردد...
دو موتور سوار به نام های «وایات» (فاندا) و «بیلی» (هاپر)، به مقصد نیو اولیانز به جاده می زنند. آن دو شب ها در چادر می خوابند و ماری جوانا می کشند و روزها به راه شان ادامه می دهند…
"پوئت" خوشحال است چون گروه راک "فرشتگان جنهمی" او را پذیرفته اند، اما زمانی که متوجه می شود آنها چقدر خشن هستند، شوکه می شود. حتی قتل هم به چشم آنها جرم بزرگی محسوب نمی شود. شرایط زمانی بحرانی تر می شود که دوست دختر رهبر گروه عاشق "پوئت" می شود و...