این فیلم زندگی نویسنده و نمایشنامهنویس معروف ایرلندی، ساموئل بکت را به عنوان مبارز مقاومت در جنگ جهانی دوم، برنده جایزه نوبل و همچنین شوهری گوشهنشین، به تصویر کشیده است و…
داستان فیلم بر اساس واقعیت بوده و زندگی طولانی کارآفرین و بنیانگذار بزرگ، فروچیو لامبورگینی را به تصویر کشیده است. از تولید تراکتور در آغاز کارش تا ساخت خودروهای نظامی در طول جنگ جهانی دوم و سپس طراحی و ساخت خودروهای لامبورگینی که در نهایت او را به نمادی واقعی در صنعت خودرو تبدیل کرد و…
برده ای که هم اکنون آزاد شده، به شهری می رسد که زمانی پررونق بوده و حالا در شرایط بدی قرار دارد. او به دنبال آن است تا در مکانی مستقر شود و زندگی کند. درست در همان روز، یکی از ساکنین شهر پس از یافتن طلا در کندوکاوهایش، به قتل می رسد.
زندگی یک استاد کالج یک سری چرخش غیرقابل تصور را طی می کند و همه داستان های قدیمی یک چرخش جدید پیدا می کنند ، وقتی او شروع به توهمات سورئال می کند و می فهمد که شاید برای این دنیا طولانی نباشد.
هنگامی که دختر "ماری گیلبرت" ناپدید شد، کم کاری پلیس باعث شد "ماری" تحقیقات خود را شروع کند و او را به آخرین جایی که دخترش "شانان" در آنجا دیده شده، بکشد ...
الن ، رئیس خانوادهی گراهام ، فوت میکند و فرزند خانواده شروع به باز کردن رازهای پنهان ، مرموز و وحشتناک خاندان خود میکند. هر چقدر که او رازهای پنهان خاندان خود را کشف میکند ، به همان اندازه نیز خود را در حالی پیدا میکند که میخواهد از سرنوشت شوم خود که به ارث برده است، پیشی بگیرد...
داستان فیلم در آیندهای نزدیک در جریان است ، جایی که یک شرکت مربوط به تکنولوژی در حال ساختن نرمافزاری برای آپلود ضمیر ناخودآگاه و حافظهی انسانها بر روی فضای ابری است. اما این فناوری مخالفانی نیز به همراه دارد و...
داستان فیلم در مورد فردی باهوش است که در تلاش برای بالا بردن ارتباطش با دیگران است تا بتواند دید بهتری نسبت به زندگیاش داشته باشد و از همین رو محل زندگی اش را ترک می کند و...
"رز" یک دمپایر است، (دمپایر ها از ازدواج خون آشام و انسان به وجود آمده اند و وظیفشان مراقبت از خون آشامی است که مسئولیت او را بر عهده دارند.) او نگهبان "لیزا" که پرنسس آیندهی خون آشامها است می شود ولی بنا به اجبار مدتی است که از آکادمی که محل زندگی خون آشامها و دمپایرها است فرار کرده اند...
داستان در مورد حلمهی نازی ها به لنینگراد در سال 1941 است که دولت شوروی در پی این حلمه تمامی خبرنگاران خارجی را به سمت کشور های خود میفرستد اما یک خبرنگار در منطقهی جنگی گیر می افتد...
پس از کشف یک کشتی مسافربری که در سال 1953 گم شده و بر روی دریا شناور است یابندگان که عده ای فروشنده اجناس دست دوم هستند ، ادعا می کنند که اجناس موجود در کشتی به آنها تعلق دارد . زمانیکه آنها می خواهند کشتی را با طناب به سمت لنگرگاه ببرند یکسری حوادث عجیب و غریب اتفاق می افتد و گروه در کشتی به تله می افتند و به زودی می فهمند یکسری ارواح شیطانی در کشتی ساکن هستند . حال افراد بایستی حقیقت را درباره گذشته کشتی کشف کنند و عاملی را که باعث تهدید آنها شده است از بین ببرند...
شیطان می خواهد با آبستن کردن دختری به نام «کریستین» (تانی) به هنگام شروع هزاره ی سوم، «پایان روزها» را که در مکاشفات یوحنا پیش بینی شده، تحقق بخشد. اما «جریکو کین» (شوارتسنگر)، محافظ یک بانکدار وال استریت (برن)، به مقابله بر می خیزد...
"رابرت کلیتن دین" (ویل اسمیت)، پدری مهربان، همسری وفادار و وکیل دادگستری، به فروشگاه می رود تا برای همسرش هدیه ای بخرد. اما خودش نمی داند که در ساک خریدش، نواری ویدئویی انداخته اند که قتل اخیر سناتوری امریکایی را به دست «توماس رنولدز» (وویت)، یکی از مأموران فاسد و رده بالای سازمان امنیت آن کشور، نشان می دهد. دیری نمی گذرد که "رنولدز" به تعقیب "دین" می پردازد تا نوار را به چنگ آورد.
یک گنگستر که رئیسش در تیمارستان می باشد، به صورت موقت کنترل امپراتوری شرورانهشان را به دست می گیرد تا رقبایی که قصد تصاحب امپراتوری را دارند، از دور خارج کند...
پس از انفجار یک قایق در لنگرگاه سن پدرو، پلیس 27 جسد و مقداری مواد مخدر به ارزش میلیونها دلار را در کنار این قایق منهدم شده پیدا می کند. تنها نجات یافتگان این حادثه نیز که دچار سوختگی شدید شده اند تعدادی تروریست مجارستانی و مردی به اسم وربرل کینت می باشند. کینت توسط پلیس تحت فشار گذاشته می شود تا آنچه را که در قایق اتفاق افتاده بازگو کند. داستان باورنکردنی او که از شش هفته قبل آغاز می شود درباره خودش و چهار جنایتکار همدستش می باشد که توسط فردی مرموز و خطرناک با هویتی پنهان برای دست زدن به اقدامی خطرناک به شکلی عجیب گرد هم جمع شده اند.
حسابداری بنام «ویلیام بلیک» (جانی دپ) بعد از کشتن یک مرد، با یک سرخ پوست مرموز بنام «هیچکس» روبرو می شود، کسی که او را برای سفرش به دنیای روحانی آماده می سازد.
چهار خواهر به نام های «جو»، «مگ»، «بت» و «امی»، که پدرشان به جنگ رفته است، همراه مادرشان زندگی می کنند. آن ها رابطه نزدیکی با هم دارند و به کمک یکدیگر از میان سختی های زندگی عبور می کنند...
داستان درباره یک حمل کننده کوکائین است که راهی اروپا می شود تا با کارتل قدرتمند و جنایتکار ایتالیایی همکاری کند ، او سفر خود را از طریق مکزیک آغاز می کند و محموله اش را در سراسر اقیانوس اطلس به فروش می رساند و…
ستاره شناسان علائم مخابره شده از ستاره ای دیگر را شناسایی میکنند و آن را مدرکی مبنی بر وجود موجودات هوشمند فرازمینی تلقی میکنند، در ادامه انسانها با هیجان و اضزراب برای دریافت علائم دیگر انتظار میکشند که طولی نمیکشد تا...
این سریال داستان آنی لندزبرگ (اما استون) و اوون ملگریم (جونا هیل) را روایت میکند که دو غریبهای هستند که به مراحل پایانی درمان دارویی مرموز خود که هرکدام به دلایلی شخصی در آن حضور دارند، نزدیک میشوند. آنی از زندگی ناراضی و بی هدف است و سعی میکند که روابطش با خواهر و مادرش را حفظ کند. اوون پنجمین فرزند یکی از ثروتمندترین خانوادههای شهر نیویورک است که تمام عمر خود را صرف مبارزه با بیماری اسکیزوفرنی کرده است. آنها هیچگاه زندگی خوبی را پشت سر نگذاشتهاند و وعده درمان دارویی جدیدی به آنها داده شده است که توسط دکتر جیمز مانتلری با بازی جاستین ثرو، تولید شده و او ادعا میکند که این قرصها هر نوع بیماری را درمان میکند. آنها به همراه 10 نفر دیگر طی سه روز در تاسیسات Neberdine Pharmaceutical and Biotech تحت آزمایش و درمان قرار میگیرند تا بررسی و ثابت شود که این درمان دارویی هیچ عوارض جانبی را نخواهد داشت و کاملا بیماری را درمان میکند.
*
آپدیت: قسمت 10 از فصل اول اضافه شد. ((پایان فصل اول))
داستان سریال درباره فردی است به نام رگنار لاثبروک که با پادشاه آن دوران وایکینگ ها به مخالفت برمیخیزد و دوست دارد این بار به جای نبرد با شرقی های منطقه خود، حمله به سمت غرب را در دستور کار خود قرار بدهند. رگنار با مخالفت با پادشاه خود، کار را به جلو میبرد تا راه را برای نبرد با غربی ها هموار کند و حتی خود را در مقام پادشاهی ببیند...
چند ساعت بیشتر به تحویل سال نو نمانده است. بارش برف سبب می شود تا آرامش کلانتری حومه شهر دیترویت به هم بریزد. همان شب ماریون بیشاپ، رهبر یک گروه تبهکار دستگیر شده و باید به زندان منتقل شود. اما اتومبیل حامل زندانی در بوران گیر می کند و مامورین اجباراً به کلانتری پناه می برند. اما گروهی ناشناس به کلانتری حمله می کنند...