یک قاتل قراردادی که مبتلا به نوعی زوال عقل است که به سرعت در حال پیشرفت است، این شانس را پیدا می کند که با نجات جان پسرش که از او جدا شده است، خود را نجات دهد و ...

مادر و دختری به نام دایان و کیت را دنبال می‌کند که دوستان جدایی ناپذیری هستند اما زمانی که دایان نامزدی خود را با مردی مرموز اعلام می‌کند، زندگی آن‌ها زیر و رو می‌شود...

فلچ پس از تبدیل شدن به مظنون اصلی قتل‌های متعدد، تلاش می‌کند تا بی‌گناهی خود را ثابت کند و همزمان به دنبال مجموعه هنری دزدیده شده نامزدش می‌گردد.

زندگی یک مرد جوان پس ااینکه فلج می شود کاملا تغییر می کند.پیشرفت او تقریبا غیرممکن به نظر میرسد. اما او با میمونی کنجکاو و باهوش ملاقات می کند.

این فیلم داستان یک نوجوان شانزده ساله را به تصویر می‌کشد که بسیار خجالتی می‌باشد و از وضعیت موجود در دبیرستانش به ستوه آماده است. او از گذشته‌ی عصیانگر مادرش الهام می‌گیرد و باعث ایجاد ماجرایی می‌شود که دبیرستانش را متحول می‌کند و…

داستان زن جوانی که پس از ترک تحصیل با اختلال اضطرابی دست و پنجه نرم می کند.

پائول یک پرستار بیمارستان پس از دزدیده شدن و گروگان‌گیری همسرش ، به ناچار باید یک مضنون به قتل را از بیمارستان فراری دهد و با همکاری وی همسرش را نجات دهد. اما…

"آناستازیا" و "کریستین" ازدواج کرده‌اند، اما "جک هاید" به تهدید کردنِ رابطه‌شان ادامه می‌دهد...

پس از حوادث فیلم «Fifty Shades of Grey»، اکنون "آناستازیا" در فکر جدایی از "کریستین" است و این تصمیمش عملی می شود اما کمی بعد، "کریستین" از او درخواست می کند طبق شرایطی که "آنا" در نظر دارد، دوباره مانند یک زن و شوهر عادی در کنار هم سپری کنند. در این میان "آنا" باید حرف ها و رفتارهای اطرافیانش را که سعی در بر هم زدن رابطه‌ی او و "کریستین" دارند، تحمل کند و...

زندگی پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، دیگه مثل سابق خوش و خرم نیست. ویل و جیلیان خودشون رو در دریایی از شغلها گم شده میبینن. ولی با کمک خانواده و دوستانشون وارد یک شغل عالی و (البته مسخره) میشند که انتظارش رو نداشتن...

این فیلم داستان دانشجوی جوان ادبیات، زنی به نام "آناستازیا استیل" (داکوتا جانسون) را روایت میکند که به تازگی در دانشگاه با مردی جوان و خوش گذران به نام " کریستین گری" (جیمی درنان) آشنا شده است و روابط نسبتا پایداری را به او آغاز میکند. "آناستازیا" متوجه می شود که از زمانی که با کریستین آشنا شده است زندگی اش تحول یافته و...

شصت و هفتمین دوره مراسم اهدا جایزه معتبر امی به بهترین های فیلم و سریال سال. جوایزی که معتبرترین جایزه تلویزیونی آمریکا محسوب شده و از آن به عنوان اسکار تلویزیونی یاد می‌شود...

مرد انگلیسی با هدف کمک و پرده برداشتن از اسرار زنی به ظاهر کلاهبردار، به میدان می آید...

داستان فیلم در مورد پیانیست جوانی است که با بیماری دست و پنجه نرم میکند و سپس زن جوانی را برای دستیاری خودش استخدام میکند...

داستان فیلم در مورد سه هفته از زندگی چند معلم، مدیر و دانش آموز از دید یک معلم جانشین به نام هنری بارتز است.

«بلیس» دخترک خجالتی و گوشه گیری است که یک روز با گروهی از دختران دیگر آشنا می شود که در یک تیم اسکیت سواری نمایشی شرکت می کنند و مسابقه می دهند. او کم کم احساس می کند از اینکه همیشه و هیچ وقت در زندگی اش کار خاصی نکرده است خسته شده و اکنون میخواهد به گروه آنها بپیوندد تا در مسابقات شرکت کند...

این فیلم به زندگی «کریستوفر مک‌کندلس»، دانشجوی دانشگاه «اموری» که یک ورزشکار نیز هست می‌پردازد. «کریستوفر» پس از فارغ التحصیلی، تصمیم می‌گیرد تا همه‌ی 24 هزار دلار پس‌اندازش را به موسسه‌ی OXFAM (که یک نهاد خیریه‌ی بین‌المللی است) اهدا کند. او حتی کیف پولش را نیز از بین می‌برد و به سمت آلاسکا سفری را آغاز می‌کند تا در دنیای وحشی و دور از تمدن زندگی کند. او همراه خود تنها یک دوربین و یک اسلحه شکاری می‌برد. «کریستوفر» در طول سفر با آدم‌هایی مواجه می‌شود که قبل از برخورد با سختی‌ها و مشکلات طبیعت وحشی، مسیر زندگی او را تغییر می‌دهند...

دیوید دریتون یک نقاش است که بهمراه پسرش بیلی در یک شهر کوچک زندگی می کند. او یکروز که مشغول کار در گالری نقاشی می باشد ناگهان طوفان مهیبی باعث شکستن یک درخت و افتادن آن بر روی پنجره استدیو می شود. دیوید با دیدن این شرایط بهمراه بیلی و همسایه شان برنت عازم مرکز شهر می شود تا از فروشگاه مرکزی مقداری مایحتاج ضروری برای مقابله با طوفان خریداری کند. در همین موقع مه عجیب و مرموزی شهر را فرا می گیرد و رفته رفته غلیظ تر می شود. دیوید و سایر افرادی که در فروشگاه هستند ناگهان با مردی با سر و وضع خونین مواجه می شوند که سراسیمه وارد فروشگاه می شود. در ادامه آنها متوجه می شوند که موجودات خطرناکی در مه وجود دارند که انسانها را مورد حمله قرار می دهند.و…..

در لس آنجلس داستانی درباره یک دختر مرده در پنج قسمت گفته می شود.زنی که در زندگی با مشکلات زیادی روبروست جسدی پیدا می کند.این کشف او را تغییر می کندو...

فصل جدید برنامه "رویای آمریکایی"،برنامه مجبوب مسابقات خوانندگی توجه مردم کشور را جلب کرده است.به نظر می رسد رقابت بین یک دختر جوان و مردی جوان است که...

اوایل دهه ی 1950، اوج دوره ی قدرت کمیته ی بررسی فعالیت های ضد امریکایی «سناتور مکارتی». استاد تاریخ هنر، «کاترین واتسن» (رابرتس) از کالیفرنیا به دانشکده ی ولزلی در نیوانگلند می رود. اما خیلی زود متوجه می شود که برخلاف انتظارش، آن بنیاد دانشگاهی معتبر در محافظه کاری غوطه ور است و یک انگشتر نامزدی به انگشت دختری جوان، بیش از تحصیل و آموزش درست و کامل، اهمیت دارد…

سه مرد به نام‌های "جیمی" (شان پن) ، "شاون" (کوین باکون) و "دیو" (تیم رابینز) از زمان کودکی در یک محله آرام در شهر بوستون بزرگ شده و با هم دوست بوده اند. اکنون بعد از مدت ها، با به قتل رسیدن دختر "جیمی"، سرنوشت دوباره آن ها را گرد هم میاورد. "شاون" که یک کارآگاه پلیس است، مسئولیت تحقیق روی این قتل را بر عهده دارد. او شواهد و مدارک وحشتناکی در این باره پیدا می کند و...

سیستم راهنمای یکی از ایستگاه های فضایی روسی از کار می افتد و احتمال می رود که در عرض چند هفته به کره ی زمین سقوط کند. این سیستم شباهت هایی با یکی ازاسکای لب هایی دارد که سال ها پیش «فرانک کوروین» (ایست وود) طراحی کرده، بنابراین «باب گرسن»، رئیس «ناسا» از «کوروین» می خواهد کمکش کند. «کوروین» نیز به این شرط می پذیرد که اجازه دهند خودش هم راه سه خلبان قدیمی دیگر به فضا بروند تا کار تعمیر را انجام دهند...

افسر پلیس سان فرانسیسکو "فرانک کانر" به هر دری می‌زند تا شخصی را برای اهدای مغز استخوان به پسر کوچکش بیابد و او را از مرگ حتمی بر اثر سرطان خون نجات دهد. فقط دی‌ان‌ای یک نفر با او مطابقت دارد که "پیتر مک‌ کیب" یک آدمکش حرفه‌ای شرور است.

«ویلیام پریش» (هاپکینز) مردی است بسیار ثروتمند و ذی نفوذ که یک امپراتوری چند رسانه ای جهانی را سرپرستی می کند. او یک شب علایم سکته ی قلبی را در خود احساس می کند و مردی اسرارآمیز و بیگانه به نام «جو بلک» (پیت)، که در اصل ملک الموت است، به دیدار او می آید...

“فیلیپ برینارد” (با بازی رابین ویلیامز)، استاد حواس پرتی که به استخدام یک دانشگاه تقریبا ورشکسته درآمده، فرمولی برای خلق “فلابر” (توده ی لاستیکی پرنده) پیدا می‌کند و…

"زنرال رنسر" دنیا را بوسیله موشکی که در یک پایگاه سری مخفی کرده تهدید به نابودی می کند.اما برای رسیدن به هدفش او به یک تراشه کامیپوتری که توسط پروفسور "یوکرینسکی" اختراع شده احتیاج دارد.مامور ویژه "دیک استیل" مامور رسیدگی به این پرونده می شود و برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع با "ورونیک" دختر "یوکرینسکی" همکاری می کند...

سه زن که از همسرانشان جدا شده اند، بعد از مرگ یکی از هم دوره ای های دانشگاه شان، دور هم جمع می شوند. آن ها تصمیم می گیرند با هم متحد شده و از شوهرانشان انتقام بگیرند...

سریال بر اساس داستان رمانی از نویسنده آمریکایی آنی پروکس است و درباره دو مهاجری است که به فرانسه جدید وارد میشوند و ...

داستان درباره قسمت اورژانس بیمارستانی هستش که بسیار پر رفت و آمده و دکترها و پرستارها که تعدادشون محدوده، شدیدأ مشغول درمان بیماران اورژانسی هستند. همین وضعیت گهگاه باعث میشه که کد سیاه به وجود بیاد و در این وضعیت مرگ و زندگی بیماران بستگی به دانش، مهارت و سرعت عمل دکترها و پرستارها هستش. مردمی که به اورژانس آورده میشوند یا منتطرند که بمیرند یا معجزه ای بشه و اونها زنده بمونند. * آپدیت: قسمت 13 از فصل سوم اضافه شد.