«جری ویلباک» (برد پیت) با دو چالش سخت روبرو است. از یک سوی رئیس باند تبهکاری که وی با آن همکاری می کند از او می خواهد با سفر به مکزیک یک تپانچه عتقیه بسیار قمیتی معروف به “مکزیکی” را برایش پیدا کند، در غیر این صورت با عواقب ناخوشآیندی مواجه خواهد شد. از سوی دیگر نامزدش «سامانتا» از او می خواهد دست از کارهای خلاف بردارد و از همکاری با این باند دست بکشد.
ماجرای سریال از زمانی آغاز میشود که شهر لس انجلس در طی یک شورش توسط نیروهای خارجی مورد حمله قرار میگیره و همین موضوع دلیل خوبی برای دو دسته کردن مردم میشه و عده ای از مردم به عنوان مهاجر شناخته میشن و در پشت دیوارها قرار میگیرند و عده ای هم به عنوان انسانهای ظاهرن مهم در سوی دیگر دیوار قرار میگرند. ولی به دلایلی خود مردم نیز به دو دسته دیگر تقسیم میشوند.
داستان در دهه 80 میلادی در شهر ساحلی لانگ ایلند اتفاق می افتد. پس از ناپدید شدن یک پسر جوان، تحقیقات برای پیدا کردن او آغاز میشود. خانواده، دوستان و پلیس محلی همگی درگیر معمای گم شدن این پسر هستند. اهالی شهر بعد از مدتی متوجه می شوند دولت، نیروهای ماورای طبیعی و یک دختر کوچک در گم شدن پسر دست داشته اند...
در آینده ای نزدیک پارکی فوق پیشرفته شبیه غرب وحشی طراحی شده است که ربات های انسان مانندی بنام "میزبان" در آن وجود دارد. این ربات ها همگی از قبل برای اهداف مشخصی برنامه ریزی شده اند. افراد ثروتمند که در این پارک با نام "مهمان" شناخته می شوند در ازای پرداخت پول میتوانند از امکانات و ربات های این پارک بازدید و استفاده کنند. همه چیز سالها طبق برنامه پیش می رود و سرمایه گذاران این پارک تسلط کامل بر روی ربات ها دارند تا اینکه یک روز به دلیل نقص فنی در سیستم کنترل، ربات ها متوجه ماهیت واقعی خود شده و کم کم دست به شورش علیه سازندگان خود می زنند...
داستان مبارزی حرفه ای به نام "سانی" (دنیل وو) می باشد که به همراهی پسری جوان برای رسیدن به حقیقت، قدم در مسیری خطرناک در سرزمینی پر از ظلم و بی رحمی میگذارند و...
*
آپدیت: دوبله پارسی قسمت شانزدهم از فصل سوم اضافه شد.((پایان فصل سوم))
سرویس جنایی تحقیقاتی نیروی دریایی لس آنجلس نام تیمی است در سواحل غربی لس آنجلس که وظیفه آنها مبارزه با قاچاق یا آلودگی است. بر اثر ربوده و کشته شدن یک افسر نیروی دریایی، پروژه حساس آنها به خطر بیافتد ولی…
داستان این سریال در مورد مردی به نام "پاتریک جین" است که در مورد ماجراهای جنایی تحقیق می کند و دارای استعدادهای فوق العادهای مانند "شرلوک هلمز" و همچنین از قدرتهایی مانند خواندن ذهن نیز بهره میبرد و از اسرار نهفته در جرم ها و قتل ها پرده بر می دارد. او در گذشته تظاهر می کرده که با ارواح ارتباط دارد که همین قضیه موجب کشته شدن خانواده اش توسط یک قاتل زنجیره ای شده است...
داستان این سریال درباره قاتلی خونسرد و حرفه ای به نام دکستر می باشد که هم در اداره پلیس مشغول به کار است و هم در زمان مقتضی به قتلهای زنجیرهای خود می پردازد. دکستر دارای ظاهری بسیار آرام و دوست داشتنی است، به گونه ای که همه همکارانش او را بسیار دوست می دارند ولی این ظاهر دوست داشتنی پوششی برای پنهان کردن آن چیزی است که سالها در نهاد او وجود داشته و ان چیزی نیست جز اشتیاق به کشتن، ولی نه کشتن هر کس، بلکه کشتن کسانی که سزاوار مردن هستند...
سریال جذاب و دوست داشتنی است با دیالوگ های جالب و طنزی.بخش معمایی سریال دارای پیچیدگی زیادی هست و میشه گفت تا اخر سریال تقریبا نمیشه به طور قطعی گفت که قاتل و دلیل قتل چه چیزی است.در کنار این قتل ها و جسدها ! به زیبایی روابط اجنماعی شخصیت ها با یکدیگر به تصویر کشیده شده است طریقه ی برخورد متفاوت افراد با مسائل و مشکلات شخصی و …
*
آپدیت : قسمت 12 از فصل دوازدهم