پس از اینکه یک نوجوان مشکل دار به دلیل داشتن کوکائین دستگیر می شود، پلیس به او یک انتخاب می دهد: همکاری کند یا 10 سال را در زندان بگذراند. همانطور که او مجبور می شود با یک سلطان مواد مخدر محلی روبرو شود، اعتیاد او بیشتر و بیشتر از کنترل خارج می شود و ...
"استیو والش" مردی مرفه است که زندگی خود را با خراب کردن زندگی دیگران پایه ریزی کرده است، "پیتر فارل" یکی از همین افراد است و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و هیچ چیز خظرناک تر از مردی که به دنبال انتقام و مجازات است ، وجود ندارد...
رایان هیندس درون کوره صنعتی مهر و موم شده ای بیدار میشود. او باید در این راه با صدایی بدون چهره روبرو شود، فردی که او را تا مرزهای استقامت انسانی به چالش می کشد و در عین حال باید با زیاد شدن دمای کوره هم کنار بیاید...
زوجی برای استراحت و بدست آوردن مقداری آرامش ، به جنگل های دور از شهر می روند. اما لحظاتی پس از ورودشان به آنجا ، درمی یابند که یک خرسِ سیاه ، بزرگ و ترسناک به دنبال آن ها است...
فیلم در مورد یک مرد زن باز بنام "نیکی" (اشتون کاچر) است که بی خانمان می باشد و در حالی که در آستانه 30 سالگی است و روزگارش را از طریق ارتباط با زنان ثروتمند می گذراند...
متروپولیسی به نام سنترال سیتی. پلیسی به نام «دنی کولت» (ماچت) که به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده به زندگی باز می گردد و در هیأت قهرمان نقابداری معروف به «شبح» به مبارزه با خلافکاران می پردازد. هدف اصلی شبح، «اکتاپوستی» (جکسن) است که قصد دارد کنترل شهر را به دست گیرد...
داستان در مورد دو خواهر، پدرشان، و نامادری آن ها است. این دو خواهر که هر کدام راه خود را در زندگی می روند، «رز» (کالت) و «مگی» (دیاز) نام دارند. خواهر بزرگتر، رز، یک وکیل است که به تنهایی زندگی می کند و یک کمد پر از کفش دارد. خواهر کوچکتر، مگی، دختری جذاب، بی مسئولیت، و خودخواه است...
والتر نوجوانی 14 ساله است که برای تعطیلات تابستانی نزد دو عموی عجیب و غریب و بداخلاق خود در تگزاس فرستاده می شود. عموهای والتر، گارت و هاب به شیوه خاص خود زندگی می کنند. در خانه آنها تلفن و تلویزیون وجود ندارد و سرگرمی هایشان کاملاً خاص خود آنهاست...
«لی» (کریستال) تبلیغات چی یک کمپانی فیلم سازی هالیوودی، موقع معرفی یکی از محصولات پر خرج و پر سر و صدای شان به خبرنگارها، مستأصلانه تلاش دارد که حقایقی را از چشم و گوش شان پنهان نگه دارد...
«نیک مارشال» (گیبسن) در یک آژانس تبلیغاتی کار می کند و مردی زن ستیز است و همسر سابق و دختر و مستخدمه اش از دست او شاکی اند. شبی، «نیک» با ماشین تصادف می کند، اما صبح روز بعد در می یابد توانایی خواندن فکر زنان را پیدا کرده است. «نیک» ابتدا هراسان می شود، اما کم کم می فهمد که می تواند از این موهبت استفاده کند.
داستان سریال درباره مردی با نام Ray Donovan میباشد. او به نوعی یک آچار فرانسه میباشد.او یکی از افرادی است که مشکلات افراد ثروتمند را که آنها در ان دچار مشکل میشود حل میکند.کار ها و گند کاری های آنان را درست میکند به طوری که هیچ چیز معلوم نشود...
داستان درباره مامور فدرال آدری پارکر هست ، با گذشته ای مبهم که برای ماموریتی به شهری در حاشیه بندر به اسم Haven فرستاده میشه و بعد از حل ماموریت به دلایلی اونجا موندگار میشه . نکته جالب این هست که در اون شهر اتفاقات مرموزی رخ میده و بعضی از مردم هم نیروهای عجیبی دارن و ...
قهرمان این سریال، جک باوئر، یک مامور واحد ضدتروریستی دولت آمریکا است که ظرف 24 ساعت که نمایش آن 24 قسمت یا یک فصل تلویزیونی به طول میانجامد، یک حمله تروریستی یا توطئه برای نابودی میلیونها نفر را خنثی میکند...