«فانی» (آلوین) و «الکساندر» (گوو) زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» (ادوال) و «امیلی اکدال» (فرولینگ)، که در کار تیاتر هستند، می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته ی قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی به نام «اسقف ورگروس» (مالمسیو)، بچه ها آزادی و نشاط شان را از دست می دهند.
دکتر "جنی ایساکسون" روانپزشکی است که با یک روانپزشک دیگر ازدواج کرده. آنها هر دو در کار خود موفق هستند اما به آرامی او دچار مشکلات روانی می شود. "جنی" توسط تصاویر و احساساتی از گذشته خود مورد تهاجم قرار می گیرد و در نهایت از کار می افتد...
«الیزابت فوگلر» (اولمان) بازیگری است که ناگهان تصمیم می گیرد سکوت اختیار کند تا ظاهرا دیگر مجبور نباشد در زندگی »نقش« بازی کند و دروغ بگوید. اما «آلما» (آندرسون) پرستاری که مأمور مراقبت روانی او در ویلایی ساحلی شده، ظاهرا زنی متفاوت و امیدوار به زندگی است.
پروفسور "بورگ" همراه عروسش، "ماریانه" که در زندگى زناشویى با همسرش مشکل دارد، براى دریافت دکتراى اقتصاد در پنجاهمین سالگرد فارغ التحصیلی اش از دانشگاه به لوند میرود و...