"داردو" شخصیتی همانند "رابین هود" به همراه دوستان وفادارش از خرابه ها به عنوان مرکز فرماندهی برای مبارزه و شورش علیه فرمانروای ظالم خود استفاده می کنند...
کلانتر شهری کوچک و مرزی؛ پسر مالک بزرگی را به جرم قتل بازداشت می کند، او مجبور است تا رسیدن سواره نظام متهم را در کلانتری شهر زندانی کند اما برادر و افراد مالک قصد دارند متهم را فراری دهند و به این منظور به شهر می آیند…
«مارتی» یک قصاب میانسال است و تنها زندگی میکند. با اینکه تلاش او برای پیدا کردن جفت و تشکیل خانواده، بینتیجه بوده، ولی به واسطهی یک اتفاق ساده، لحظات جدیدی را در زندگی خود تجربه میکند.