یک تشویقکننده جاهطلب، زمانی که او و دوست دخترش برای یک تیم تشویقی همهستارگان و سرمربی سختگیر آن انتخاب میشوند، هم با سختیهای جدید و هم با افزایش انگیزه برای کمال و پیروزی روبرو میشود.
مردی تحقیر شده بحرانی اخلاقی را تجربه کرده و برای بدست آوردن دوبارهی انگیزهاش به روستای خود در ایتالیا برمیگردد. در آنجا به زنده کردن تاکستان قدیمی پدربزرگش میپردازد...
حملهای خشونت آمیز به خانه یک دکتر جراح به نام پائول میشود و همسر و دختر او به شدت آسیب میبینند. پائول از این اتفاق ناراحت و عصابی است و وقتی که متوجه میشود پلیس و قانون در اجرای عدالت و برخورد با مجرمین ناتوان هستند خودش دست به کار میشود تا شهر را از وجود آنها پاک کند. حال او تبدیل به فردی با دو شخصیت متفاوت میشود، از یک طرف پدری دلسوز و پزشکی ماهر که جان مردم را نجات میدهد و از طرفی دیگر شورشگری که جان انسانهای پلید را میگیرد و آنها را به وحشت انداخته است.
داستان در مورد یک پدر و پسر است که برای عکس گرفتن از آزمایشگاه "کوداکروم" عازم سفر به کانزاس می شوند، این آزمایشگاه قرار است بزودی برای همیشه تعطیل شود.
دو خواهر در یک خانه جنگلی دور افتاده زندگی میکنند. پس از یک قطع برق سراسری، آنها در تاریکی مطلق بدون گاز، آب و حتی یک وسیلهی ارتباطی گیر می افتند و باید یاد بگیرند چگونه از تهدید های پیش رو جان سالم بدر ببرند...
*
زیرنویس فارسی اختصاصی اضافه شد.
داستان در مورد پسربچه ای 5 ساله و با روحیه بنام "جک" می باشد که مادر دلسوزش از او مراقبت می کند. مثل تمام مادرهای مهربان دیگر، مادر جک هم خودش را وقف جک می کند تا او خوشحال و در امان باشد. اما زندگی آنها معمولی نیست، آنها درون مکانی محبوس شده اند که آن را "اتاق" می نامند. تا اینکه سرانجام حس کنجکاوی جک، مادر را مجبور می کند که ریسک کند از آنجا فرار کنند و دنیای بیرون را ببینند...
این فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شده است و داستان زوجی به نام "پگی" و "لیو" را روایت می کند که روزی اتفاقی ناگواری برای آنها ر خ می دهد. "پگی" بر اثر تصادفی بسیار شدید به حالت اغما می رود و بعد از چند روز که به هوش می آید، حافظه اش را از دست داده است...
داستان درباره وین و آیلین هیز است که زندگی رویایی دارند. آنها دو فرزند خود را بزرگ کرده اند و کسب و کار خوبی هم از پایه راه اندازی کرده اند. در همین حین وین توسط فردی دزدیده می شود و در جنگل اسیر می گردد. مرد آدم ربا درخواست وجه برای آزادی وین دارد و ماموران FBI برای رسیدگی به پرونده وارد خانه وین و آلین می شوند و...
"نورمن اسپنسر"، محقق علمی دانشگاه، روز به روز بیش تر نگران همسرش، "کلر" می شود. "کلر" ادعا می کند در داخل و اطراف خانه شان، در نزدیکی دریاچه ی ورمانت، صداهایی می شنود و منظره های خوفناکی مثل تصویر صورت یک زن جوان را در آب مشاهده می کند...
سال 2010 است و حتی حیوانات خانگی را به طور مرتب تکثیر می کنند. «آدام گیبسن» (شوارتسنگر) را به اتفاق دوستش، «هنک» (راپاپورت) یک شرکت حمل و نقل هوایی را می گرداند و خودش هدایت هلی کوپتری را به عهده دارد. اما یک شب از سر کار بر می گردد و مشابهی از خودش را در خانه می یابد …
یک آدم ماشینی خانگی (ویلیامز) که نامش را «اندرو» گذاشته اند با گذشت سال ها «انسانیت» خود را می پروراند. تا این که مردی که او را طراحی کرده پیدا می کند تا تبدیل شدنش به یک انسان را - لااقل از نظر روان شناختی - کامل کند. سالیان سال دیگر نیز می گذرد، اما کنگره ی جهانی اعلام می کندکه نامیرا بودن «اندرو» باعث می شود نتوانند او را یک انسان بدانند...
گروهی از تروریست ها هواپیمای رئیس جمهور ایالات متحده، و خانواده اش را می ربایند و خانواده او را گروگان می گیرند. اما او که سابقا یک سرباز میدان جنگ بوده، تصمیم می گیرد با آن ها مقابله کند...
کولتر شاو با ماشین کاروان قدیمی خود به سراسر کشور سفر می کند و به پلیس و شهروندان در حل جنایات و یافتن افراد گمشده کمک می کند. تا اینکه آخرین پرونده او همه چیز را تغییر می دهد.
مشهورترین ابرقهرمان جهان، مرد پولادین معروف به کلارک کنت و روزنامه نگار مشهور، پس از سال ها مبارزه با ابرشرورها، هیولاها و مهاجمان بیگانه، با یکی از بزرگترین چالش های زندگی خود روبرو می شوند و...
در سریال تایتانها شاهد روایت داستان گروهی جوان و ماجراجو خواهیم بود که خیلی سریع به قدرتهای زیادی دست پیدا میکنند و پا به دنیای ابرقهرمانان میگذارند. این گروه توسط نایتوینگ هدایت میشود...
داستان در آینده ای نزدیک اتفاق می افتد. زمانی که موجوداتی از سیارهای دیگر به نام وتانها بعد از نابودی محل زندگیشان برای زندگی به زمین می آیند. بین آنها و زمینیها جنگی در میگیرد که طی آن زمین دگرگون شده و به سیارهای جدید مبدل میشود. سیارهای پر از خطر برای تمام ساکنین آن. در این بین عدهای متشکل از زمینیها و بیگانگان متحد شده و شهری میسازند به نام دیفاینس.
این سریال باز سازی شده ی سریالی است که در سال 1987 با همین نام از شبکه ی CBC پخش می شد و در آن پاول پیرمن و لیندا همیلتون ایفای نقش می کردن. این بار این داستان به دست دو نویسنده ی مشهور :جنیفر لِوین و شِری کاپِر و با تهیه کنندگیه دو تهیه کننده و کارگردان مشهور cw : پاوول جی.وییت ، سی.انتونی توماس و جالب اینجاست که در این سریال ران ک و بیل هاربر که از تهیه کنندگان شبکه ی ABC هستند که در نسخه این سریال که در 1987 پخش می شد تو این سریال هم شرکت دارند . در این سریال صحنه های هیجانی فیلم در حدّ مرگ جالب تر شده و باز هم بیننده رو روی صندلی میخ کوب می کنه . داستان محوری سریال زندانی بودن یک دختر خوشگل در یک قلعه به دست یک انسان ماورا طبیعی است.
زمانی که امیلی ، زنی با گذشته ای تاریک و مبهم وارد شهر جدیدی میشود همگان از او استقبال میکنند . غافل از اینکه هدف او انتقامی دردناک از کسانیست که خانواده ی اورا نابود کردند...
قهرمان این سریال، جک باوئر، یک مامور واحد ضدتروریستی دولت آمریکا است که ظرف 24 ساعت که نمایش آن 24 قسمت یا یک فصل تلویزیونی به طول میانجامد، یک حمله تروریستی یا توطئه برای نابودی میلیونها نفر را خنثی میکند...