داستان شهری جادویی در مورد یک روانشناس زیبا از سانفرانسیسکو که تصمیم می گیرد به رابطه عاشقانه خود با دوست پسر و شریک تجاری طولانی مدت و سرشناس روانپزشک خود پایان دهد و ...
روی مکبراید در جستجوی پدر خود که بیست سال پیش در ماموریتی یکطرفه به سیارهی نپتون سفر کرده بود تا نشانههایی از حیات موجودات بیگانه بیابد ، سفری دور و دراز را آغاز کند و…
حملهای خشونت آمیز به خانه یک دکتر جراح به نام پائول میشود و همسر و دختر او به شدت آسیب میبینند. پائول از این اتفاق ناراحت و عصابی است و وقتی که متوجه میشود پلیس و قانون در اجرای عدالت و برخورد با مجرمین ناتوان هستند خودش دست به کار میشود تا شهر را از وجود آنها پاک کند. حال او تبدیل به فردی با دو شخصیت متفاوت میشود، از یک طرف پدری دلسوز و پزشکی ماهر که جان مردم را نجات میدهد و از طرفی دیگر شورشگری که جان انسانهای پلید را میگیرد و آنها را به وحشت انداخته است.
داستان در مورد یکی از قاضی هایی می باشد که برای دیوان عالی ایالات متحده نامزده شده بود، اما زمانی که یکی از همکاران سابقش شهادت میدهد که توسط او مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته، وضعیت شغلی اش دچار هاله ای از ابهام می شود...
مالکوم ( شیمیک مور ) دانش آموز باهوشی است که در مهارت کار با کامپیوتر زبانزد است. وی ساکن محله اینگلوود است و هدفی بزرگ در سر دارد و آن این است که بتواند در دانشگاه هاروارد پذیرفته شود. وی که عاشق موسیقی است، با دو دوست صمیمی اش به نام جیب ( تونی رولوری ) و دیگی ( کیرسی کلمونز ) یک گروه راک آماتور تشکیل داده اند تا بتوانند علاقه خود را دنبال نمایند. اما دعوت شدن این سه نفر به یک جشن که برگزار کننده آن خلافکار محل می باشد، باعث می شود تا آنها در ادامه وارد مسیری شوند که در آن باید مانند خلافکارها، محموله های قرص شیشه را به فروش برسانند و...
فیلم داستان واقعی جراح مغز و اعصابی است که با پشت سر گذشتن موانع زیادی علم پزشکی را برای همیشه تغییر داد...
*
نسخه دوبله پارسی "دستان شفا بخش: داستان بِن کارسون" (منوچهر زنده دل، زهره شکوفنده، فریبا رمضانپور و...) | سینک اختصاصی
سال 1935 «ملوین ب. تولسن» فعال حقوق اجتماعی و استاد ادبیات انگلیسی کالج سیاه پوستی وایلی در تکزاس، برای رودررو کردن جوانان با یک دیگر، گروه مناظره تشکیل می دهد. خیلی زود این گروه به بهترین گروه مناظره ی جوانان سیاه پوست کشور تبدیل می شود.
“هلن” هر چیزی که یک زن در زندگیش میخواهد را دارد، اما شوهرش “چارلز” او را از خانه بیرون میکند و “هلن” به ناچار پیش مادرش میرود، مادربزرگش و پسرداییش تلاش میکنند تا او را به خدا نزدیکتر کنند...
کویت، سال 1991. «سرگرد بنت مارکو» (واشینگتن) و «گروهبان ریموند شا» (شرایبر) طی عملیاتی غافل گیر می شوند و آن ها را به آزمایشگاهی مخفی می برند و شست و شوی مغزی می دهند... واشینگتن، زمان حال. «شا» خود را کاندیدای معاونت ریاست جمهوری می کند و پس از چندی روشن می شود که «مارکو» برنامه ریزی شده تا پرزیدنت جدید را بکشد تا بدین ترتیب ریاست جمهوری به معاونش، «شا» برسد.
«جان کیو آرچیبالد» (واشینگتن)، کارگر کارخانه، با مشکلات حاد مالی روبه رو است. در همین حال پی می برد که پسر نوجوانش، «مایکل» (اسمیت)، نیاز فوری به پیوند قلب دارد. اما بیمه، چنین عمل پر هزینه ای را پوشش نمی دهد و «جان» که مستأصل شده، کارکنان و بیماران بخش اورژانس بیمارستان را به گروگان می گیرد...
چهار زن سیاه پوست که از نداشتن پول و دست به دست شدن میان آدم های شهر رنج می برند، با خود عهد می بندند که از بانک ها سرقت کنند. در ابتدا همه چیز خوب پیش می رود، اما پس از اینکه مزه پول زیر دندانشان می رود، سلیقه و منفعتشان شروع به تغییر کردن می کند و نسبت به هم سوء ظن پیدا می کنند...
یک مخترع آرمان گرا که از فساد حاکم بر دنیای متمدن به ستوه آمده، همراه با اعضای خانواده خود، به یکی از کشورهای آمریکای لاتین نقل مکان می کند. در ادامه، او در صدد تامین امنیت خانواده خود برمی آید و...