خلاصه داستان
تنها آرزوی "پیترو" این است که یک بازیگر معروف شود. "پیترو" بیست و هشت ساله غرق در آرزی بازیگر شدن است و از امتحان هیچ راهی ترسی ندارد. او به روم می رود و در یک نانوایی شروع به کار می کند و در همان حین تلاش می کند تا به یک بازیگر تبدیل شود. در ابتدا او همراه دختر خاله خود "ماریا" زندگی می کند ولی بعد از گذشت مدتی...