"لی هیدن" ستارهی فیلمهای وسترن با یک صدای طلایی است، اما مدت هاست که دیگر اثر فاخری خلق نکرده و از دوران حرفه ای اش فاصله گرفته است. او شب و روزش را با دود کردن سیگار و غصه خوردن به بطالت می گذراند، تا اینکه در همین حین متوجه می شود که مبتلا به سرطان لوزالمعده است...
«دلف» یک روز صبح بیدار می شود و در میابد که محبوب ترین چیز در زندگی اش، یعنی سگش «پاول» گم شده است. در تلاش برای پیدا کردن پاول، او زندگی افراد زیادی را تحت تاثیر قرار می دهد...
زمانی که نخبه ترین فرد دانشگاه متوجه می شود سه تا از دانشجوهای خرابکار قصد ورود به سیستم مدرسه و تغییر در نمرات را دارند، دست آنها را رو می کند تا دخترهای محبوب دانشگاه به سمت او بیایند...
داستان در مورد ستوان Beth Davis و کاراگاه Det. Jack Larsen است که با انواع و اقسام تهدیدها از جمله ربودن دختران نوجوان، کودکان گم شده، آزار و اذیت های اینترنتی و... از سوی افرادی مرموز رو به رو خواهند شد.
داستان فصل دوم در کالیفورنیا رخ میدهد. جایی که سه کاراگاه و یک تبهکار با یکدیگر همکاری می کنند تا پرده از قتلی مخوف که زندگی همهی آنهارا تحت تاثیر قرار داده، بردارند. محوریت این فصل از سریال در مورد زنان سختکوش، مردان بد و تاریخ مخفی سیستم حمل و نقل ایالات متحده آمریکاست.
این سریال زندگی 3 خانواده را بصورت کمدی به نمایش در آورده است که هریک روش های منحصر به فرد خود را در زندگی خود پیشرو گرفته اند که باعث ایجاد لحظه های جذاب و طنز خارق العاده ای شده است...
داستان در خصوص زندگی دختری بنام سوکی است که میتواند ذهن افراد را بخواند . در واقع داستان از زمانی وارد فاز اصلی میشود که بیل خون آشام وارد زندگی سوکی میشود و…
«لئونارد» و «شلدون» دو دانشجوی نخبه فیزیک، اما بسیار ضعیف در روابط اجتماعی هستند که با هم زندگی می کنند. ماجرا از جایی شروع می شود که دختری بنام «پنی» همسایه ی آنها می شود، و به آن ها نشان می دهد که چقدر درمورد نحوه ی زندگی در خارج از آزمایشگاه کم می دانند...
داستان این سریال درباره قاتلی خونسرد و حرفه ای به نام دکستر می باشد که هم در اداره پلیس مشغول به کار است و هم در زمان مقتضی به قتلهای زنجیرهای خود می پردازد. دکستر دارای ظاهری بسیار آرام و دوست داشتنی است، به گونه ای که همه همکارانش او را بسیار دوست می دارند ولی این ظاهر دوست داشتنی پوششی برای پنهان کردن آن چیزی است که سالها در نهاد او وجود داشته و ان چیزی نیست جز اشتیاق به کشتن، ولی نه کشتن هر کس، بلکه کشتن کسانی که سزاوار مردن هستند...
داستان با مجموعه ای از انفجارهای هسته ای که منبع آن ها در ناحیه نامشخصی در نزدیکی شهر دنور در ایالت کلرادو ( ایالت مجاور کانزاس ) آغاز می شود . این حادثه خسارت سنگینی به جریکو وارد می نماید شخصیت اصلی سریال ، جیک گرین 32 ساله می باشد که پسر شهردار جریکو ، یعنی جانسون گرین است . او برای مدت کوتاهی درست چند روز قبل از این حادثه به زادگاهش یعنی جریکو بازمی گردد ( برای دیدن اقوامش ) ؛ پس از وقوع این حادثه او به همراه پدرش به بازسازی و ایجاد دنیای تازه ای در شهر مذکور مشغول می شوند . جیک کم کم به یک رهبر در جریکو تبدیل می شود و به حمایت از شهر و شهروندان آن می پردازد .
سریال درباره متخصصین حرفه ای ای هست که توسط FBI گرد هم میان تا یه قاتل زنجیره ای رو گیر بیاندازند..یه تفاوت اصلی این سریال با سریالهای پلیسی اینه که اون اتفاقی که شما فکر می کنید می افته اتفاق نمی یفته ... بیشتر از اینکه به تجهیزات وابسته باشه به قدرت های فردی و روانی افراد وابسته هست..بر روی شخصیت ها و رابطه اونها تاکید زیادی شده و تقریبا همه شخصیت ها جذاب هستند...و در پایان کلیت سریال برای کسانی که از رشته روانشناسی جنایی اطلایی ندارند یا می خواهند اطلاع پیدا کنند بسیار جذاب است چون رویه ای کاملا متفاوت برای کشف جرم را به ما نشان میدهد.
سریال جذاب و دوست داشتنی است با دیالوگ های جالب و طنزی.بخش معمایی سریال دارای پیچیدگی زیادی هست و میشه گفت تا اخر سریال تقریبا نمیشه به طور قطعی گفت که قاتل و دلیل قتل چه چیزی است.در کنار این قتل ها و جسدها ! به زیبایی روابط اجنماعی شخصیت ها با یکدیگر به تصویر کشیده شده است طریقه ی برخورد متفاوت افراد با مسائل و مشکلات شخصی و …
*
آپدیت : قسمت 12 از فصل دوازدهم
4400 نفر که قبلا ناپدید شده بودند، ناگهان ظاهر میشوند و جامعه جهانی دچار شوک میشود. ماموران فدرال که مشغول بررسی این پرونده هستند، متوجه میشوند قربانیان این پرونده با قبل تفاوتهایی دارند و...