مرد ستمگری که شهر کوچکی را تحت تسلط خود گرفته است , برای کشتن (سگال) سرباز پیشین ارتش جنوب که در غیاب او زمینهایش را فروخته است , (برینر) ششلولبند دو رگه و درستکار را اجیر می کند...
ایرما، زنی هست که در یکی از محلههای فقیر پاریس است. نستور پاتو که افسر پلیس است، برای اجرای قانون به کازانووا می آید اما به دلیل بدشانسی از کار اخراج میشود. آشنایی نستور با ایرما، مسیر جدیدی را در زندگی هر دوی آنها میگشاید.