کانر، پسری چهارده ساله در دهه 1980 شهر دوبلین است که پس از به وجود آمدن مشکلات مالی برای خانواده اش، دوران تاریکی را سپری می کند تا اینکه یک روز او تصمیم می گیرد از خانه فرار کرده و برای تحت تاثیر قرار دادن دختر مرموزی که ازش خوشش می آید، یک گروه موسیقی تشکیل دهد...
*
زیرنویس فارسی اختصاصی اضافه شد.
داستان فیلم در زمانی رخ می دهد که انسانها در پایین نردبان تکاملی قرار دارند در این بین یک زن جوان و عادی (میلا کونیس) به جرم ترور ملکه جهان مورد هدف قرار میگیرد چرا که وجود او تهدیدی برای پایان دادن به سلطنت ملکه است...
مورین که عضوی از سازمان زنان جادوگر است، گروهی از جوانان را با خود به سفری خطرناک می برد. او باور دارد که یکی از این جوانان همان کسی است که بر طبق پیشگویی ها توانایی نابودی و یا نجات جهان را دارد و...
داستان مجموعه با پایان جنگ جهانی دوم دربریتانیا آغاز می شود جایی که پرستار مجربی به نام Claire Randall به اتفاق همسرش Frank که استادتاریخ دانشگاه آکسفورد می باشد و در طول جنگ به عنوان جاسوس در سازمان MI6 مشغول به خدمت بوده است تصمیم می گیرند تا بعد از مدتها جدایی بر اثرجنگ به عنوان دومین ماه عسل خود به Inverness اسکاتلند بروند .اما این سفر برای Claire چندان آرام بخش نخواهد بود چراکه اودر طول یکی از گردش هایش هنگامی که درجستجوی منشا صدای عجیبی دربین آثارتاریخی منطقه است از هوش می رود و پس از به هوش آمدن خودرا درمیانه دوران پرهیاهوی دیگری در سال 1743 می یابدجایی که نه تنها کسی حرف اورا باور نمی کند بلکه جان او نیز در خطر است و در این دنیای عجیب و دشوار مجبور به ازدواج با جنگجوی جوان و بااحساسی به نام James Fraser می شود.
سریال Orphan Black روایتگر داستان سارا، دختری یتیم و خیابانی است. بعد از اینکه سارا شاهد خودکشی یک زن بوده، هویت او را برای خود بر می دارد. او دقیقا شبیه سارا است. سارا که انتظار داشت با خالی کردن تمام پس انداز های آن زن تمام مشکلاتش را حل کند، وارد یک ماجرای پیچیده ای می شود که همزمان است با فهمیدن این حقیقت گیج کننده: او و زن مرده کلون هستند. همانطور که سارا به جست و جو حقیقت ماجرا می گردد، می فهمد که افراد زیادی مانند او وجود دارند. بدون اینکه بداند چه کسی کلون ها را به وجود آورده، باید به دنبال دلیل این کار بگردد زیرا یک قاتل دارد تک تک این افراد را می کشد…
داستان این سریال درباره قاتلی خونسرد و حرفه ای به نام دکستر می باشد که هم در اداره پلیس مشغول به کار است و هم در زمان مقتضی به قتلهای زنجیرهای خود می پردازد. دکستر دارای ظاهری بسیار آرام و دوست داشتنی است، به گونه ای که همه همکارانش او را بسیار دوست می دارند ولی این ظاهر دوست داشتنی پوششی برای پنهان کردن آن چیزی است که سالها در نهاد او وجود داشته و ان چیزی نیست جز اشتیاق به کشتن، ولی نه کشتن هر کس، بلکه کشتن کسانی که سزاوار مردن هستند...