اتفاقات فیلم در سال 2024 رخ میدهد، زمانی که قدرت شفادهندهی "ولورین" بشدت کاهش یافته و پروفسور "چارلز اگزاویر" بسیار ضعیف شده است. با این حال، این دو به دنبال نجات یک دختر «میوتنت» هستند. دولت در یک عملیات مخفیانه در نظر دارد که «میوتنت»های زیر سن قانونی را دستگیر و زندانی کند و پس از آن، آنها را به سلاحهایی مرگبار تبدیل کند...
مردی بنام "جک" (ادی مورفی) که بسیار پر حرف است پس از برخورد با یک معلم روحانی، با نمایش یک درخت که هزار برگ دارد و با هر کلمه که از دهن "جک" خارج میشود یک برگ از این درخت کم میشود و با توجه به گفتهی معلم روحانی با تمام شدن برگ های درخت "جک" خواهد مرد!
"میلر" (تام کروز) و "جون" (کامرون دیاز) زوجی که در حال فرار از دست کسانی هستند که قصد کشتن آنها را دارند. در عین حال، در طول این سفر ماجراجویانه مشخص می شود این زوج هم دقیقا همان کسانی نیستند که نشان می دهند. در شرایطی که این دو با انواع و اقسام خیانت ها و دسیسه ها روبرو هستند...
*
نسخه دوبله پارسی "شوالیه و روز" (منوچهر والیزاده، زهره شکوفنده، منوچهر زندهدل، شراره حضرتی، کریم بیانی، الهام جعفرنژاد و...) | سینک اختصاصی
گله داری بنام دن ایوانز قبول می کند یک یاغی مشهور بنام بن وید، که دستگیر شده را به قطار ساعت 3:10 به زندان یوما برساند. اما همدستان یاغی برای آزادی رئیسشان دست به کار می شوند و در این بین تعقیب و گریزی بین گله دار و افراد بن وید صورت می گیرد.
*
نسخه دوبله پارسی "قطار 3:10 به یوما" | سینک اختصاصی
در فوریه ی سال 1945 یکی از وحشتناک ترین نبردهای جنگ جهانی دوم، در اقیانوس آرام و در جزیره ی کوچک ایووجیما رخ داد. در همان اوایل نبرد، پرچم امریکا در بالای تپه ی سوریباچی برافراشته شد و عکسی از این برافراشتن پرچم گرفته شد که به یکی از شمایل های تاریخ امریکا تبدیل شد.
«مت مرداک» فردی نابینا است که سالها قبل زمانیکه سعی می کرده جان یک پیرمرد را از تصادف با یک کامیون نجات دهد این اتفاق برای او افتاده است. پرتوهای رادیو اکتیو منشتر شده از مواد شیمیایی داخل کامیون باعث این امر شده اما در عوض مت تواناییهای ویژه ای پیدا کرده است. اکنون او بعنوان یک مشاور حقوقی در نیویورک زندگی می کند. اما زمانیکه پدرش به قتل می رسد، او از قدرت و تواناییهایش برای مبارزه با تبهکاران استفاده می کند بنابراین در روز او از بیگناهان دفاع می کند و در شب تبه کاران را مجازات می نماید.
سال 1895. «الکساندر» (پیرس)، دانشمند، استاد دانشگاه و مخترعی نیویورکی است که به سفر زمان اعتقاد دارد. مرگ نامنتظر و ناغافل نامزدش، او را ترغیب می کند ماشین زمانی بسازد که امیدوار است به کمک آن گذشته را تغییر دهد. اما وقتی نمی تواند در گذشته تغییری به وجود آورد، خود را هشتصد هزار سال به آینده پرتاب می کند...
"جک رایان" (بن افلاک) تحلیل گر سازمان سیا باید به فکر خنثی کردن برنامه های یک فرقه تروریستی باشد که می خواهند یک بمب اتمی را در یک استادیوم فوتبال منفجر کنند، هدف آنها این هست که روسیه و امریکا وارد یک جنگ تمام عیار اتمی بشوند...
داستان فیلم در دهه 1950 در لس آنجلس اتفاق می افتد، روایت سه پلیس لس آنجلس که در گیر ماجرای قتلی در کافه نایت اوول می شوند. ماجرا به جرایم سازمان یافته، فحشا، مواد مخدر و فساد سیاسی گسترش می یابد. عنوان داستان، محرمانه، به مجله رسوایی بر می گردد که بصورت تخیلی در 1950 با عنوان هاش-هاش منتشر می شده.
"مارتین بلز" دانشجوی وکالت شغلی به عنوان نگهبان شب یک سردخانه به دست می گیرد."مارتین" متوجه سرنخهایی می شود که او را به عنوان مظنون قتلهایی سریالی معرفی می کند و...
در شهرکی که در آن مرد پولدار و صاحب نفوذی به نام «هرود» (هاکمن) همه کاره است، هر سال یک مسابقه ی عجیب هفت تیرکشی برگزار می شود. دختری به نام «الن» (استون) معروف به «بانو» نیز در این مسابقه شرکت می کند. اما در اصل «الن» برای گرفتن انتقام مرگ پدرش - که مارشال ایالتی بوده - از «هرود»، در این مسابقه شرکت کرده است...
داستان سریال که روایت آن از اوایل دهه هشتاد میلادی آغاز می شود حول نحوه شکل گیری اپیدمی کراک کوکائین در این دوره متمرکز گشته و از شخصیت های داستانی متفاوت و فراوانی بهره می برد. در این دوران و درحالی که جوانی به نام Franklin Saint در تلاش برای ایجاد امپراتوری مواد مخدر برای خود می باشد، ماموری وابسته به سازمان CIA به نام Teddy McDonald در عملیاتی غیر رسمی در تلاش برای یافتن راهی جهت تامین مالی شورشیان نیکاراگوئه است و کشتی گیری مکزیکی به نام Gustavo Zapata در نبرد قدرتی درون خانواده ای تبهکار گرفتار شده است...
"Chance" که بر اساس یکی از رمان های موفق Kem Nunn ساخته شده سریال روانشناسانه تحریک آمیزی است که بر روی پزشک اعصاب و روانِ پزشکی قانونی به نام Eldon Chance تمرکز دارد که ناخواسته درگیر دنیای پرخطر و خشونتباری از هویت جعلی، فساد پلیس و بیماریهای روانی میشود...
سریال "بهتره با ساول تماس بگیری" اسپینآف سریال "بریکینگ بد" می باشد که داستانش در مورد وکیل والتر وایت، ساول گودمن (باب ادنکیرک) و دفتر وکالت او و نحوه آشنایی او با اعضای گروه درست قبل از رخ دادن اتفاقات "بریکینگ بد" می باشد...
سریال درباره متخصصین حرفه ای ای هست که توسط FBI گرد هم میان تا یه قاتل زنجیره ای رو گیر بیاندازند..یه تفاوت اصلی این سریال با سریالهای پلیسی اینه که اون اتفاقی که شما فکر می کنید می افته اتفاق نمی یفته ... بیشتر از اینکه به تجهیزات وابسته باشه به قدرت های فردی و روانی افراد وابسته هست..بر روی شخصیت ها و رابطه اونها تاکید زیادی شده و تقریبا همه شخصیت ها جذاب هستند...و در پایان کلیت سریال برای کسانی که از رشته روانشناسی جنایی اطلایی ندارند یا می خواهند اطلاع پیدا کنند بسیار جذاب است چون رویه ای کاملا متفاوت برای کشف جرم را به ما نشان میدهد.
سریال جذاب و دوست داشتنی است با دیالوگ های جالب و طنزی.بخش معمایی سریال دارای پیچیدگی زیادی هست و میشه گفت تا اخر سریال تقریبا نمیشه به طور قطعی گفت که قاتل و دلیل قتل چه چیزی است.در کنار این قتل ها و جسدها ! به زیبایی روابط اجنماعی شخصیت ها با یکدیگر به تصویر کشیده شده است طریقه ی برخورد متفاوت افراد با مسائل و مشکلات شخصی و …
*
آپدیت : قسمت 12 از فصل دوازدهم