داستان «Rogue One» پیش از وقایع سهگانهی اصلی جنگ ستارگان رخ میدهد، در این فیلم گروهی از مزدوران استخدام میشوند تا نقشههای ساخت اسلحهی مخوف "دث استار" را بدزدند.
این فیلم مستند با حضور بازیگران و عوامل فیلم جنگ ستارگان قسمت چهارم : امید تازه ساخته شده می باشد که نحوه ی اثر گذاشتن پروسه ی ساخت فیلم بر روی زندگی آنها را بازگو می کند...
"الیزابت شورت" بازیگر تازه کاری بود که در هالیوود دهه ی 1940 تقلا می کرد اسم و رسمی به هم بزند اما در نهایت سرنوشت تلخ و غم انگیزش بر هر آن چه در مدت کوتاه زندگی حرفه ای اش بدان دست یافته بود، سایه انداخت...
"تام جریکو" ریاضی دان با استعدادی است که در زمینه ی تکامل و نگه داری از ماشین "انیگما" با دولت بریتانیا هم کاری می کند. به تازگی ظاهرا آلمانی ها رمز جدیدی طراحی کرده اند که ماشین «معما» قادر به رمزگشایی اش نیست و بنابراین پیش از آن که ستون مهمی شامل نیرو و تجهیزات به دریا بزند، به کمک "جریکو" نیاز است تا رمز نیروهای محور را رازگشایی کند.
«المو مک الروی»، از اهالی لس آنجلس، فرمول مخدری غیرقانونی را ابداع کرده که امیدواراست پیش از بازنشستگی از دنیای خلافکاران، بیست میلیون دلاری نصیبش کند. او به لیورپول انگلستان می رود و امید دارد در بین علاقه مندان شهر، خریداری برای فرمولش پیدا کند...
دکتر «ویلیام هارفورد» بهمراه همسر زیبایش «آلیس» در یک مهمانی کریسمس شرکت می کند. ویلیام که در مهمانی سرگرم گفتگو با دو دختر مدل است متوجه می شود مردی قصد دارد با آلیس ارتباط برقرار کند. این قضیه موجب مشاجره ای بین ان دو میشود که باعث می شود ویلیام از خانه بیرون بزند که در این حین با دوست قدیمی خود که یک پیانیست است برخورد کند که...
آینده ای دور. «مگاسیتی- یک» منطقه ای است عظیم و ناامن که آن را «قاضی درد» (استالون) با کمک چند دستیار اداره می کند. یکی از جانیان محلی، «ریکو» (آسانته) که قبلا «درد» او را به زندان انداخته فرار می کند و با هیئتی شبیه به «درد» دو نفر را به قتل می رساند. به این ترتیب «درد» محاکمه و به زندان ابد محکوم می شود...
*
نسخه دوبله پارسی "قاضی درد" (موسسههای داخلی - حسین عرفانی ، خسرو خسروشاهی ، منوچهر والیزاده و...) | سینک اختصاصی
در دست شویی ایستگاه قطار، یک پسر بچه ی ایمیش به نام «ساموئل» (هاس)، شاهد قتل یک مأمور پلیس می شود. «جان بوک» (فورد)، مأمور رسیدگی پرونده، از طریق او می فهمد که قاتل ها مأموران پلیس بوده اند و در درگیری با آنان زخمی می شود. حالا «جان» برای حفظ جان پسر و مادرش، «ریچل» (مگیلیس)، آنان را به روستایشان در پنسیلوانیا می برد...
در سالهایی خیلی دور در کهکشانی خیلی دور آزادی خواهان در حال مبارزه با امپراطوری دیکتاتوری فضایی هستند. در همین فاصله «پرنسس لیا» ( فیشر ) اسیر معاون امپراطور میشود که «دارت ویدر» نام دارد. لیا مخفیانه 2 روبات را همراه با پیامی به سیاره ی تاتوین می فرستد و این 2 روبات به دست پسری به اسم «لوک» ( همیل ) می افتند و لوک همراه با «اوبی وان کنوبی» و 2 روبات، و خلبانی شیاد به اسم «هان سولو» ( هریسون فورد ) برای نجات لیا اقدام می کنند...
داستان سریال درباره فردی است به نام رگنار لاثبروک که با پادشاه آن دوران وایکینگ ها به مخالفت برمیخیزد و دوست دارد این بار به جای نبرد با شرقی های منطقه خود، حمله به سمت غرب را در دستور کار خود قرار بدهند. رگنار با مخالفت با پادشاه خود، کار را به جلو میبرد تا راه را برای نبرد با غربی ها هموار کند و حتی خود را در مقام پادشاهی ببیند...
دکتر "چنارد" یک بیمار جدید،دختری که ادعا می کند موجوداتی وحشتناک خانواده اش را به قتل رسانده اند را به بیمارستان روانی می فرسند.اما "چنارد" چندین سال است که در جستجوی دروازه جهنم است و "کریستی" باید برای نجات پدر خود او را دنبال کند...