خلاصه داستان
سید مرتضی به زری علاقه دارد؛ اما پدر زری، میرزا یحیی، که در تجارت ورشکست شده، دخترش را به عقد میرزا اسدالله در آورد تا او را از ورشکستگی نجات دهد. زری خود را میکشد. مرتضی، پس از مرافعه با اسدالله، راهی پایتخت میشود. او نزد عمویش رحمت میرود که پسران میرفتحالله مزاحم او هستند. مرتضی با آنها در میافتد و آسید کاظم، به تقاضای رحمت، میانه را میگیرد با خون راه نیفتد. مرتضی با دختری به نام عشرت آشنا میشود، که کاملاً شبیه زری است، و کاظم از سالها پیش به او و مادرش کمک کرده است.
*
این فیلم نسخه تله 35 و بهترین کیفیت موجود از این فیلم است