"ویکتور" کشته شده است و "سلن" که تخصص اش کشتن گرگینه هاست و کینه عمیقی از آنها به دل دارد، بهمراه "مایکل" که یک موجود چند نژادی است در فرار از دست خون آشامان هستند. از سوی دیگر تنها فرمانروای خون آشام ها، "مارکوس" که اکنون از خواب برخواسته و تبدیل به یک هیولای قدرتمند شده و...
"سلن" یک جنگجوی خون آشام زیباست که در نبرد دیرینه بین خون آشام ها و گرگینه ها شرکت دارد. با اینکه او طرف خون آشام هاست، اما عاشق یک گرگینه بنام "مایکل" می شود...
«استنلی ایپ کیس» (کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و دیوانه، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود.
بعد از اینکه یک سرقت ساده از جواهر فروشی شکست می خورد، سارقانی که از آن سرقت جان سالم بدر بردهاند به این نتیجه می رسند که یکی از آنها نفوذی پلیس است...