خلاصه داستان
آوریل سال 1861، عمارت عظیم تارا در آتلانتا. "اسکارت اوهارا" متوجه میشود که مرد رویاهایش، "اشلى ویلکس" به او علاقه اى ندارد و در صدد است تا با "ملانى همیلتن" ازدواج کند. اما از طرف دیگر "رت باتلر" عضو بد نام یک خانواده ى ثروتمند ساکن چارلستن دلباخته ى "اسکارلت" مىشود و در او ویژگىهایى شبیه به خود پیدا مىکند.