یک کارمند کارخانهی اسلحهسازی ، درمییابد که یک نوشیدنی انرژیزا باعث شده تا همکارانش تبدیل به زامبی شوند ، اما بسیار متفاوتتر از آن چیزی که معمول است و…
بعد از اینکه همکار یک آدم کش و همکار یک پلیس نیو اورلئانی کشته می شوند، دو عضو باقی مانده برای نابودی دشمن مشترکشان اتحادی را در میان خودشان تشکیل می دهند و...
جنگ جهانی دوم، پس از حمله ی ژاپنی ها به پرل هاربر. دو دوست دوران کودکی به نام های «ریف مکولی» (افلک) و «دنی واکر» (هارتنت)، زنی (بکینسیل) را که هر دو به او علاقه مند هستند پشت سر می گذراند و رهسپار انجام مأموریت بمباران توکیو می شوند.
هنگامی که افسر بازنشسته پلیس نظامی، جک ریچر، به خاطر قتلی که مرتکب نشده دستگیر می شود، خود را در میانه یک توطئه مرگبار پر از پلیس های کثیف، تاجران مشکوک و سیاستمداران حیلهگر می بیند. او با هوش و ذکاوت خود، باید بفهمد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
داستان این سریال در دوران نبرد تانگها در اواخر قرن هجدهم میلادی در سانفرانسیسکوی کالیفرنیا رخ میدهد. سریال دنبالگر داستان السهم است ، یک اعجوبهی هنرهای رزمی با اصالتی چینی که به سانفرانسیسکو مهاجرت میکند و تبدیل به مزدور یکی از قویترین تانگها در محلهی چینیها میگردد.
ماجرای سریال از زمانی آغاز میشود که شهر لس انجلس در طی یک شورش توسط نیروهای خارجی مورد حمله قرار میگیره و همین موضوع دلیل خوبی برای دو دسته کردن مردم میشه و عده ای از مردم به عنوان مهاجر شناخته میشن و در پشت دیوارها قرار میگیرند و عده ای هم به عنوان انسانهای ظاهرن مهم در سوی دیگر دیوار قرار میگرند. ولی به دلایلی خود مردم نیز به دو دسته دیگر تقسیم میشوند.
داستان درباره قسمت اورژانس بیمارستانی هستش که بسیار پر رفت و آمده و دکترها و پرستارها که تعدادشون محدوده، شدیدأ مشغول درمان بیماران اورژانسی هستند. همین وضعیت گهگاه باعث میشه که کد سیاه به وجود بیاد و در این وضعیت مرگ و زندگی بیماران بستگی به دانش، مهارت و سرعت عمل دکترها و پرستارها هستش. مردمی که به اورژانس آورده میشوند یا منتطرند که بمیرند یا معجزه ای بشه و اونها زنده بمونند.
*
آپدیت: قسمت 13 از فصل سوم اضافه شد.
داستان در خصوص زندگی دختری بنام سوکی است که میتواند ذهن افراد را بخواند . در واقع داستان از زمانی وارد فاز اصلی میشود که بیل خون آشام وارد زندگی سوکی میشود و…
داستان این مجموعهٔ تلویزیونی در مورد دو برادر است که یکی از آنها به جرم قتلی که انجام نداده به اعدام محکوم شده و برادرش خود را به زندان میاندازد تا با استفاده از نقشهای که قبلا طراحی کرده او را از زندان فراری دهد...