«یک انسان خوب»، داستان دختری به نام الیسون است که زندگی اش پس از یک حادثه مرگبار از هم می پاشد.

داستان زنی حیله گر که صاحب یک رستوران زنجیره در فلورانس را عاشق خود کرده و تمام اموال او را مال خود می کند‌.

در این قسمت هیولاها را در وضعیتی جالب می‌بینید که طی اتفاقی غیرمنتظره تبدیل به انسان می‌شوند و قدرت‌های خود را از دست می‌دهند و تمام این ماجراها زیر سر ون هلسینگ و اختراع او است...

یک زن بی دست و پا از نظر اجتماعی با علاقه به هنر و صنایع دستی ، اسب و جنایات ماورای طبیعی می بیند که رویاهای فزاینده او را فریب می دهد که به درون او فریب می خورد ...

ریبوت جی و باب ساکت ، فیلمی کمدی و ماجرایی محصول سال 2019 به کارگردانی کوین اسمیت می‌باشد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است ، هنگامی که جی و باب ساکت متوجه می‌شوند هالیوود قصد دارد یک فیلم قدیمی بر اساس زندگی آنها را ریبوت کند ، این دو ماموریتی را برای متوقف کردن این پروژه آغاز می‌کنند و…

در این قسمت، دراکولا همراه با خانواده و دوستانش با یک کشتی گردشی شیک و مدرن به سفری تفریحی می‌روند و در این بین ماجراهایی رخ می‌دهند که اوضاع ازین رو به آن رو می‌شود...

این فیلم داستان ناگفته های زندگی نویسنده "امیلی دیکینسون" به ویژه رابطه او با یک زن دیگر است ...

چند زن که با توانایی‌های خود به مردان سلطه می‌کنند باهم متحد می‌شوند و از انجمن خواهری خود استفاده می‌کنند تا به یکدیگر تکیه کنند و یکدیگر را درک کنند...

داستان فیلم در مورد نویسنده‌ای زن به نام “راشل” (با بازی کاترین هان) می باشد که به همراه شوهرش “ریچارد” (با بازی پل جیاماتی) سعی می کنند با شرکت در دوره های پزشکی باروری ، ازدواجشان را حفظ کنند. ...

"کیت" (الکساندرا داداریو) و "مگ" (کیت آپتون) دو دوست صمیمی در فرودگاه منتظرند تا وضعیت هوا مساعد شود و هواپیمایشان بتواند از زمین بلند شود. در همین اوضاع آنها با یک مرد جوان و جذاب آشنا می شوند و سپس رقابتی سخت برای به دست آوردن او، میان این دو دوست شکل میگیرد...

مادرِ خانواده‌ای از هم گسیخته، پس از ناپدید شدن پسر کوچک‌اش، تمام توان خود را برای پیدا کردن دوباره‌ی او بکار می‌گیرد...

چهار مادر که تنها نقطه مشترک آنها بچه های پیش دبستانیشان هستند، تصمیم می‌گیرند برای گذراندن یک شب خوب کنار هم جمع شوند و...

فیلم "ساعت های اندک" داستان راهبه های قرون وسطایی شامل، الساندرا (الیسون بری)، فرناندا (اوبری پلازا) و گینورا (کیت میکوچی) را دنبال می کند که زندگی ساده ای را در کلیسای خود به پیش می برند. آنها روزهای خود را صرف روال رهبانی، جاسوسی کردن از یکدیگر و سرزنش کردن کارگران املاک می کنند. پس از یک نشست توهین آمیز که سبب رانده شدن دهقانان و روستاییان شد، پدر روحانی توماسو (جان سی. رایلی) فرد تازه استخدام شده ای به نام ماستو (دیو فرانکو) را می آورد، یک خدمتکار جوان نیرومند که توسط ارباب خشمگین خود مجبور به مخفی ماندن می شود. این خدمتکار که به خواهران روحانی به عنوان یک فرد کر و لال معرفی می شود تا وسوسه و اغوا از بین برود، تلاش می کند تا پوشش خود را حفظ کند.

این انیمیشن داستان دو دوست صمیمی به نام‌های "جان" و "الیوت" است که یکی از آنها علاقمند به نویسندگی و دیگری علاقمند به بازیگری است و با رویای مشهور شدن به لُس آنجلس سفر می‌کنند و...

یک نویسنده‌ی کتاب‌های کُمدی ـه پرتلاش در بدترین سال‌های عمر خود به کالیفرنیا (ساکرامنتو) برمیگردد تا از مادر رو به مرگش مراقب کند...

درهای هتل ترنسیلوانیا اکنون به روی انسان‌ها باز شده، اما در کنار این تغییرات "دراکولا" نگران نوه‌ی نیمه انسان - نیمه خون آشام اش است که هیچ نشانی از خون آشام ها در او دیده نمی شود، پس تصمیم می‌گیرد که...

"گرگ" (توماس مان) نوجوان گوشه گیر دبیرستانی است که مادرش برای خارج شدن وی از وضعیتی که درونش گرفتار شده، از او می خواهد تا با همکلاسی اش که دختری به نام "ریچل" (اولیویا کوک) است و مبتلا به سرطان می باشد، دوست شود. مادر "گریگ" امیدوار است که دوستی فرزندشان با "ریچل" بتواند باعث ایجاد امید به زندگی در "گرگ" و همچنین کمک به "ریچل" شود. "ریچل" بزودی با "گرگ" و دوست صمیمی "اش اِرل" (آر جی سایلر) آشنا می شود که تفریحشان ساختن فیلم کوتاه در هجو آثار مشهور سینماست و...

داستان فیلم در مورد دو خواهر است که به عنوان خدمتکار در یکی از هتل های شهر فرزنو کار می کنند. اما زمانی زندگی آن ها تغییر می کند که یکی از خواهرها گمان می کند به صورت تصادفی مردی را کشته است... * زیرنویس فارسی اختصاصی اضافه شد.

داستانِ فیلم ماجرای پسر جوانی با بازیِ Dane DeHaan که دوست دوست دخترش Aubrey Plaza از دنیای مُردگان باز میگردد و این درحالیست که اشتهای زیادی برای خوردن گوشت آدمی زاد دارد و به روایتی چیزی شبیه به زامبی شده...

دراکولا یک پناهگاه سطح بالا برای هیولا ها و موجودات عجیب و ترسناک، به دور از دنیای انسان ها ساخته است. اما ماجرا از جایی آغاز می شود که یک پسر راز این پناهگاه را کشف می کند، و عاشق دختر دراکولا می شود...

«تام» یک سال بعد از آشنایی با «وایولت» به او درخواست ازدواج می دهد، اما اتفاقاتی غیر منتظره باعث می شود دوران نامزدی آن دو بیش از حدی که فکرش را می کردند طول بکشد...

این فیلم درباره ی مردی به نام «آرماندو» است که در مکزیک زندگی می کند و تمام عمر خود را در مزرعه پدریش کار کرده است اما یک روز به علت بدهی که پدرش بالا آورده مزرعه به دست قاچاقچی خبیثی می افتد و حال آرماندور تلاش میکند تا مزرعه پدریش را از چنگ او در بیاورد...

خداوند (فریمن) بر «اوان باکستر» (کارل)، نماینده ی کنگره ی امریکا ظاهر می شود و به او فرمان می دهد که برای آمادگی در مقابل سیلی عظیم که در پیش است یک کشتی بزرگ بسازد...

ریکی بابی و کل ناتن، دو رفیق و یار همیشگی مسابقات اتومبیل رانی را دوست دارند. با ورود ژان ژیرار راننده متظاهر فرمول یک فرانسوی به میدان، طلسم خوش شانسی ریکی می شکند...

یک پدر شاد و مهربان، سارق کوتوله و ریز نقشی را که در خانه ی او مخفی شده به جای کودکی که قرار بوده به فرزندی قبول کند؛ اشتباه می گیرد و کم کم عاشق او می شود...

دختر چهارده ساله ی وینی، «ماری آنتوانت» (دانست)، در وصلتی که فقط از روی حساب و کتاب های سیاسی صورت گرفته، با «لویی شانزدهم» (شوارتسمن) پادشاه فرانسه ازدواج می کند. «ماری» خیلی زود خودش را در لذت های زندگی در ورسای غرق می کند و از توطئه های سیاسی پیرامونش نه سر در می آورد و نه در واقع، اهمیتی برای شان قائل است...

سیندی متوجه می‌شود خانه‌ای که در آن زندگی می کند، توسط روح یک پسر بچه نفرین شده است و حالا بایستی دریابد که چه کسی و چرا او را کشته. در همین حین موجودات فضایی هم در حال تسخیر دنیا هستند و او باید جلوی آن‌ها را هم بگیرد.

"اوون" که علاقه زیادی به تربیت سگ ها دارد هر روز سگ های مختلفی را از صاحبانشان تحویل گرفته و از آنها نگهداری میکند تا اینکه یک روز با سگی فضایی به نام هابل آشنا می شود که از سیاره سگ ها برای انجام ماموریتی به زمین آمده و می تواند صحبت کند! اینجاست که راز سیاره سگ ها فاش می شود و...

در آخرین روز کمپ، در تابستان داغ سال 1981، گروهی از مشاوران تلاش می کنند پیش از به پایان رسیدن روز، کار ناتمام خود را به اتمام برسانند...

یک سلول پلیس(گلبول سفید) به نام جونز با کمک یک قرص سرماخوردگی تلاش می‌کند جلوی ویروسی که قصد کشتن فرانک (میزبان) را دارد بگیرد…