کویت، سال 1991. «سرگرد بنت مارکو» (واشینگتن) و «گروهبان ریموند شا» (شرایبر) طی عملیاتی غافل گیر می شوند و آن ها را به آزمایشگاهی مخفی می برند و شست و شوی مغزی می دهند... واشینگتن، زمان حال. «شا» خود را کاندیدای معاونت ریاست جمهوری می کند و پس از چندی روشن می شود که «مارکو» برنامه ریزی شده تا پرزیدنت جدید را بکشد تا بدین ترتیب ریاست جمهوری به معاونش، «شا» برسد.
داستان فیلم مربوط به دکتر روانشناسی است که با استفاده از علم روانشناسی میتواند محیط اطراف خود و انسانهای آن را تحت تأثیر قرار دهد و خیلی راحت بر آنها مسلط شود. کم تر کسی میتوانست جلوی او طاقت بیاورد وی علی رغم کارهایش فردی آزادی خواه بود و میخواست مانند بقیه انسانها زندگی کند ولی پلیس مسئله را بسیار خطرناک دانسته بود و سعی میکرد وی را در زندانهای امنیتی نگهداری کند. وی به خون خواری نیز معروف شده و در مواردی به کندن پوست صورت، جویدن گردن و رگهای قربانی نیز دست میزد.
زمانی که "فرد فرنگر" از زندان آزاد می شود، تصمیم میگرد شروعی دوباره در میامی داشته باشد. وی بزودی با دانشجویی دوست داشتی آشنا می شود، اما آن دختر روسپی گری می کند. همچنین با یک گروهبان آشنا می شود که از شغلش زیاد راضی نیست. آنها تصمیم میگیرند که...