داستان حول محور سه شخصیت اصلی و ماجرای پیچیدهای از خیانت، تنش و قتل در یک جزیره دورافتاده اتفاق میافتد. داستان از جایی شروع میشود که دو برادر وارد مثلث عشقی پیچیدهای با زنی مرموز میشوند. اما زمانی که جسدی در جزیره پیدا میشود، تنشها بالا میگیرد و رابطه بین این سه نفر به چالش کشیده میشود.
این فیلم روایت تلاش های یک مرد معمولی به نام کیت گیل است که می خواهد یک شبه پولدار شود. او که تمام پس انداز زندگی خود را برای خرید سهام یک بازی کامپیوتری کوچک خرج کرده، اکنون به دنبال متقاعد کردن دیگران برای خرید بازی و پیوستن به جنبش آن است. اگر او بتواند دیگران را متقاعد کند قطعا میلیونر خواهد شد ولی...
بالتیمور شب سال نو. یک افسر پلیس با استعداد اما مشکل دار (شالین وودلی) توسط بازپرس ارشد اف بی آی (بن مندلسون) برای کمک به شناسایی و ردیابی فردی آشفته که شهر را وحشت زده می کند، استخدام می شود.
چارلز اهل تعهد به رابطه نیست و الین هم زنی است که فقط به دنبال پول مردان است. وقتی این دو نفر مجبور می شوند با هم ربات های بدل خود را دنبال کنند، متوجه معنای انسانیت می شوند.
دو داستان در هم تنیده که در گذشته و حال تلاقی دارند که روایت روزنامه نگاری جاه طلب و مصمم برای کشف رمز و راز عشقی ممنوعه در یک نامه عاشقانه مخفی از سال 1965 است.
وادا، دانشآموز دبیرستانی، پیامدهای عاطفی را که در پی یک تراژدی مدرسه تجربه میکند، بررسی میکند. روابط با خانواده، دوستان و دیدگاه او نسبت به جهان برای همیشه تغییر می کند و ...
داستانی واقعی در مورد محمدو ولد الصلاحی که توسط دولت ایالات متحده دستگیر شد و بدون اینکه محاکمه شود چندین سال زندانی بود. الصلاحی در راه آزادی از دو وکیل مدافع به نامهای نانسی هالندر و تری دانکن و یک دادستان نظامی به نام ستوان استوارت کوچ کمک میگیرد و…
هفتاد و هفتمین مراسم گلدن گلوب به افتخار بهترین فیلمها و مجموعههای تلویزیونی نمایش داده شده در سال 2019 میلادی به انتخاب انجمن مطبوعات خارجی هالیوود در تاریخ 5 ژانویه 2020 در هتل بورلی هیلتون برگزار شد. این مراسم در آمریکا زنده از شبکه انبیسی پخش شد. مجری این مراسم برای پنجمین بار "ریکی جرویز" بود ...
دافنه (شایلین وودلی) با عقب نشینی از بدشکنی های اخیر ، خود را در زندگی حس می کند. او که در مهمانخانه خواهرش زندگی می کند ، مرتباً شاهد خواهر و برادر و برادرش است ، که این تنها باعث افزایش روز افزون ناامیدی روزافزون دافنه در مورد عشق طولانی مدت می شود. سپس در یکی از مهمانی های خواهرش ، دافنه با فرانک (سباستین استن) و جک (جیمی درنان) دیدار می کند. هر دو به طرز بسیار متفاوتی برای او جذاب هستند ، هرچند از جهات بسیار متفاوتی: یکی پسر بد روحی ، غیرقابل پیش بینی و همیشه آماده ماجراجویی است. دیگری هوشیار ، هوشمند ، حساس است و در حرفه خود به عنوان یک دانشگاه سرمایه گذاری می کند. دافن قادر به انتخاب میان این تقابل های تقریبا قطبی نیست ، در عوض احساس می کند که در بین آنها تندرست است و از روش های مشخصی که هر مرد او را می بیند لذت می برد - گویا او در حال شنیدن نسخه های مختلفی از خودش و زندگی است که ممکن است منتظر او باشد. اما سرنوشت راهی برای تصمیم گیری برای ما دارد و به زودی زمان آن می رسد که دافنه مجبور شود این امر را بپذیرد ...
شصت و نهمین دوره مراسم اهدا جایزه معتبر امی به بهترین های فیلم و سریال سال. جوایزی که معتبرترین جایزه تلویزیونی آمریکا محسوب شده و از آن به عنوان اسکار تلویزیونی یاد میشود...
داستان فیلم از نقطه ای آغاز می گردد که قسمت قبل پایان یافته بود. "تریس" به همراه "فور" تصمیم می گیرند به آن سوی دیواری که شیکاگو را احاطه کرده رفته تا بتوانند یکبار برای همیشه راه حل صلح آمیزی برای پایان دادن به تبعیض و پلیدی ها پیدا کنند. این دو در مسیرشان با دکتری به نام "دیوید" مواجه می شوند که در حال آزمایش های حساسی بر روی سلولهای انسان می باشد...
داستان فیلم درست از جایی آغاز می شود که قسمت اول (Divergent) به پایان رسیده بود. "تریس" (شیلین وودلی) و "فور" (تئو جیمز) پس از فرار به بیرون دیوارها و خارج شدن از جامعه تحت کنترل، با گروه هایی در بیرون از مرز روبرو شده اند که با یکدیگر متحد هستند و یک هدف دارند. گروهی که "آمیتی" نام دارد و توسط زنی به نام "جوآن" (اوکتاویا اسپنسر) سرپرستی می شود. زنی که "تریس" نمی داند آیا او هم قدرت ماوراء طبیعی دارد یا نه...
با توجه به معجزه ای که در مورد منقبض شدن تومور سرطانی هزل رخ داده و چند سال وقت برایش فراهم آورده، او تا کنون در انتهای خط زندگیش بوده و منتظر آخرین ورق داستان زندگیش است. اما یک برنامه ی پیچیده ای در گروه بچه های سرطانی سبب ورود پسری به اسم آگستیوس واترز می شود که باعث می شود زندگی هزل دوباره از نو نوشته شود...
کیت (وودلی) رابطه ای بسیار صمیمی و دوستانه با مادر خود یعنی اوا (اوا گرین) دارد. آنها همیشه با یکدیگر درباره ی مسائل مختلف صحبت می کنند و هیچ چیزی را از یکدیگر پنهان نمی کنند و این مادر و دختر بهترین دوستان هم هستند. کیت هرگز نمی توانست تصور کند که اتفاقی برای مادرش بیفتد، اما یک روز که منتظر تماس مادرش است هرگز آن تماس را دریافت نمی کند و می فهمد که بدترین کابوس او حقیقت پیدا کرده و مادرش ناپدید شده است…
"ساتر کیلی" پسر نوجوانی است که از زندگی اش رضایت کامل دارد اما مشکل او این است که هدفی را در زندگی اش دنبال نکرده و فقط در روز زندگی میکند. اما زمانی که "ساتر" با دوست دختر عجیب و غریبش روبرو می شود، فلسفه زندگی اش دستخوش تغییراتی می شود و...