خلاصه داستان
یوری، دانشآموزی دبیرستانی در زمان حال است. او از زندگی خود در خانه یا مدرسه راضی نیست. روزی با مادرش دعوا میکند و از خانه فرار میکند. به نوعی، وقتی یوری بعداً چشمان خود را باز میکند، متوجه میشود که در سال 1945 است. او اتفاقاً با آکیرا آشنا میشود. او خلبانی برای یک واحد کامیکازه در ارتش است و ...