خلاصه داستان
یک روز صبح زود یک مرد جوان روستایی با رازی پنهان شده از جنگلی بیرون آمد. او در روستایی که در حوالی جنگل است تقاضای کار میکند، اما کشاورزان نسبت به او مشکوک هستند. اما زمانی که لوسی که دختر سرکش شهردار است به او علاقه پیدا میکند، روستاییان نگرش خود را نسبت به وی تغییر میدهند. او فورا یک شغل به عنوان یک کشاورز و یک مکان برای زندگی بدست می آورد. هر چه زمان میگذرد وی به تدریج با جامعه اجین تر میشود اما آشکار میشود که او تنها کسی نیست که گذشته را پنهان کردهاست. اتفاقات شومی در انتظار است که …