در وسط موج گرما، ابری شوم ظاهر می شود و همراه با آن، باران اسیدی مرگباری می آید. یک خانواده جدا شده باید دور هم جمع شوند تا از این طاعون که جهان را ویران کرده فرار کنند.
ژان فرانکوئر که توسط پدر ژاندارمش مورد آزار و اذیت قرار گرفته و مجبور به تامین مخارج خواهر و برادر کوچکترش شده است، به دنبال امرار معاش در دنیای مالی است...