زندگی وینی کاروترز پس از نجات شهر از دست یک قاتل روانی، بسیار شگفت انگیز میشود. هنگامی که او آرزو می کند ای کاش هرگز به دنیا نمی آمد، خود را در یک جهان موازی می بیند که بدون او، اوضاع می تواند بسیار بسیار بدتر شود.
کولتر شاو با ماشین کاروان قدیمی خود به سراسر کشور سفر می کند و به پلیس و شهروندان در حل جنایات و یافتن افراد گمشده کمک می کند. تا اینکه آخرین پرونده او همه چیز را تغییر می دهد.