پس از اینکه جیمی دیاز شاهد اعدام دو پسرعموی نزدیکش در جریان معاملهای ناموفق در بازار سیاه میشود و خودش نیز بهسختی از آن مهلکه جان سالم به در میبرد، تصمیم میگیرد که فرصتهای دوبارهای را که زندگی به او میدهد وقف گرفتن انتقام کند.
ناتالی یک هنرمند مستقل است که از پدرش جدا شده است. اگرچه خانواده او صاحب موزه برجسته فریمن هستند، او از نام مادر مرحومش استفاده می کند تا هویت خود را از همه از جمله دوست پسر هنرمندش، الکس، مخفی نگه دارد.