لوک مککنزی با ایمان راسخ خود پایدار میماند، هرچند خانوادهاش با آزمایشهایی روبهرو میشود که میتواند بیشتر خانوادهها را از هم بپاشد. پسر بزرگترش، جیکوب، راه خود را در پیش میگیرد اما در بازگشت، پدرش را مییابد که با آغوش باز منتظر اوست.
پس از یک آزمایش شیمیایی ناموفق در شهر چارلستون ، شهروندان چارلستون آرام آرام تغییراتی در بدنشان صورت گرفته و تبدیل به موجوداتی ترسناک میشوند. در این بین مرد جوانی به نام لانی هدایت گروهی از بازماندگان را بر عهده میگیرد و…
هنگامی که "اتان" عاشقپیشه از سرکارش اخراج میشود تصمیم میگیرد دخترانی که پدر و مادرانشان مخالف روابط آنها با پسرها هستند را از خانه فراری دهد اما او عاشق یکی از همین دخترها شده و میفهمد که نباید مسائل کاری و عشق و عاشقی را باهم یکی کند...
Eli is a man in his twenties with a calling on his life from a young age, but he's been running from that calling - a modern day Jonah. After being fired by his father, arguing with his ... See full summary »