اعضای خانواده ویش بون برای آزاد کردن بابا یاگا و رنفیلد از چنگال میلا استار، بار دیگر به خون آشام، هیولای فرانکنشتاین، یک مومیایی و گرگینه تغییر شکل می دهند. خانواده هیولا عازم سفر به سرتاسر دنیا می شوند تا دوستان خود را نجات دهند و با هیولاهای جدیدی آشنا شوند. آنها نهایتا به این حقیقت پی می برند که هیچکسی بی نقص نیست و هر فردی با هر نقصی می تواند به خوشبختی برسد.
خانوادهی "ویشبون" احساس خوشبختی نمیکنند. به همین منظور مادر و "اما" برای اینکه دوباره خانواده را دور هم جمع کنند، شبی را برای مهمانی و دورهمی ترتیب میدهند. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه سر و کلهی یک جادوگر خبیث پیدا میشود...
یک گروه از حیوانات منتظر بارش سالیانه باران هستند تا به واسطه این مایع حیات زندگی خود را دوباره آغاز کنند اما انسان ها با مداخله در طبیعت زندگی حیوانات را بر هم زده و با ساختن سد در پی نابودی این جانداران هستند...