خلاصه داستان
جاناتان مرد تنهایی است که مدتهاست از بیماری اختلال وسواس رنج می برد در یکی از روز های همیشگی خود با زنی جوان آشنا می شود که از کلکسیون لوازم جاناتان خوشش می آید اما چیزی از آشنایی آنها نمی گذرد که زن جوان در تصادفی کشته می شود و جاناتان که از به دست آوردن دوست جدید خود بسیار خوشحال بوده و از گذارش دادن مرگ او به پلیس هم وحشت دارد تصمیم می گیرد تا از جسد در حال پوسیدن او را در خانه خود نگهداری کند و…