خلاصه داستان
“آرکین” که برای یک خانواده مرفه کار می کند، وقتی از مسافرت خانواده و در نتیجه خالی شدن خانه رئیس اش مطمئن می شود، به خاطر بدهی زنش به یک دسته اوباش قبول می کند که یک سنگ قیمتی را در شب اول از گاوصندوق خانه بدزدد. اما “آرکین” فقط تا نیمه شب برای رساندن آن سنگ وقت دارد تا همه چیز به خوشی تمام شود. “آرکین” یک متخصص در زمینه باز کردن قفل های مختلف است، اما درست زمانی که در حال اجرای نقشه دزدی است، متوجه حضور یک ناشناس در خانه میشود که تله هایی مرگبار برای شکار قربانی در آن جاسازی کرده است و...