«کریس اوانز» در این فیلم اکشن کمدی ماجراجویانه به کارگردانی «دکستر فلچر» نقش مردی محجوب به نام کول را بازی می‌کند که عاشق زنی به نام سیدی با بازی «آنا د آرماس» می‌شود اما بعد پی می‌برد که او یک مأمور مخفی است. آن‌ها پیش از دومین قرار ملاقاتشان باید یک ماجراجویی بین‌المللی را آغاز کنند.

یک فرد سابقه دار به نام اسپنسر برای کشف یک توطئه قتل به باند جنایی بوستون باز می گردد.

بتمن به کمک سرگرد جیم گوردون و دادستان جدید هاروی دنت، شهر را از وجود آخرین خانواده‌های تبهکاری پاک می کند. همکاری این سه نفر ظاهرا موثر واقع میشود، اما طولی نمی کشد که خود را در مقابل هرج و مرج های یک تبهکار نو پا بنام جوکر، عاجز می بینند.

برادر بزرگ تر بابانوئل، «فرد کلاوس» (وون) به میزان زیادی پول احتیاج دارد، بنابراین برای کمک برای برادرش «سینت کلاوس» (بابانوئل / جیاماتی)، به قطب شمال می رود...

یک روز صبح یک مأمور به نظر معمولی و کاملا منزوی آی آر اس به نام «هارولد کریک» شروع به شنیدن صدای زنی می کند که هر حرکت او را با جزئیات دقیق و هشدار دهنده گزارش می کند. زندگی کاملا دقیق هارولد با صدی این زن که فقط خود او می شنود زیر و رو می شود. هنگامی که صدا بیان می کند که هارولد کریک با یک مرگ غریب الوقوع روبرو خواهد شد، قضایا از اینی که هست هم پیچیده تر می شود...

کانال «ترو تی وی» تلویزیونی کابلی برای فرار از ورشکستگی تصمیم می گیرد بیست و چهار ساعت از زندگی یک آدم معمولی را به روی آنتن بفرستد. سرانجام پس از جست و جو و امتحان بسیار، آدم کم هوشی به نام "اد پکورنی" که به کار فروشندگی در یک فروشگاه نوارهای ویدئویی مشغول است، انتخاب می شود...

در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده . آن مرد کسی نیس جز " اسکات برودی" .او در این 8 سال اسیر نیروهای القاعده بوده و بر اثرِ تصادف به توسط نیروهای ویژه پیدا میشود. موجِ شادی در میان مردم آمریکا میخروشد...سربازِ وطن به آغوش میهن بازگشته ، حتی رئیس جمهور هم این بازگشت را به وی خوش آمد میگوید. اما آیا همه چیز به همین سادگیست؟