ملیسا با خانوادهاش به جزیره کُرسیکا نقل مکان کرده و در یک زندان منحصر به فرد شروع به کار میکند. در آنجا او با ساویر، یک زندانی جوان و بانفوذ دوست میشود؛ بعدها، پس از آزاد شدن ساویر، او برای انجام کاری با ملیسا تماس میگیرد و ...
کریسمس 1999، در یک روستای کوچک آرام در آردن. زندگی پسر جوانی به نام آنتوان به زودی توسط سه رویداد غم انگیز ویران می شود: مرگ یک سگ، ناپدید شدن یک کودک، و یک طوفان ویرانگر بزرگ.
داستان فیلم در مورد بیمارانی است که زندگی تازه ای پیدا کرده اند ، یک داستان فوق العاده در مورد پیروزی و شکست، اشک ها و لبخند ها و بیشتر از هر چیزی تنها نبودن...