پسری از روستایی دورافتاده در اورال که در خانواده‌ای پرجمعیت و بدون حضور پدر بزرگ شده بود، نه‌تنها توانست از سختی‌های دوران کودکی در زمان جنگ و ویرانی‌های پس از آن جان سالم به در ببرد، بلکه به یکی از بنیان‌گذاران یگان ضدتروریستی "گروه آ" تبدیل شد؛ یگانی که بعدها به نام "گروه آلفا" شهرت یافت.

داستان این فیلم درمورد نجات دختری توسط پدرش، در شرایطی آخرالزمانی و بسیار حساس است. پدر که در ایستگاه فضایی کار می کند، باید دختر 15 ساله خود را که بازمانده ای از برخورد شهاب سنگ با زمین است، تنها با استفاده از تلفن های ماهواره ای و دوربین نجات دهد..

داستان این فیلم درباره‌ی پسری فقیر به نام ماتوی 18 ساله است که به عنوان یک اسکیت باز روی یخ در یک نانوایی محلی کار می کند و تنها گنجینه او یک جفت اسکیت روکش نقره است که از پدرش به ارث برده است.

پس مرگ نیکلای گوگول در قسمت قبل این فیلم، او دوباره به زندگی باز می‎گردد تا ماموریت خود را به پایان برساند و…

در این فیلم یک بار دیگر داستان نیکلای گوگول شخصیت اصلی فیلم را دنبال خواهیم کرد ، مردی ماجراجو که از تشنج‌های عجیب و غیرقابل پیش‌بینی رنج می‌برد...