خلاصه داستان
داستان این فیلم در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد؛ اتحاد جماهیر شوروی اشغال شده و استوان سمتکا، کشاورز ساده مجارستانی به عنوان سرجوخه در واحد ویژه گروه های پارتیزانی خدمت می کند. در مسیر رفتن به روستایی دوردست، دشمن جوخه او را به آتش می بندد و فرمانده کشته می شود. سمتکا باید بر ترسش غلبه کند و فرماندهی واحد را به عهده بگیرد. او به هرج و مرجی کشیده می شود که قادر به کنترلش نیست.