زوهان دوئیر مامور کارکشته موساد در زمینه مبارزه با تروریسم از کار خود خسته شده و آرزو دارد تا به شغل محبوب خود آرایشگری بپردازد. وقتی بعد از تعطیلاتی نیمه تمام به ماموریتی تازه برای از میان بردن مشهورترین و خطرناک ترین تروریست فلسطینی معروف به شبح فراخوادنه می شود، موقعیت را مناسب یافته و ترتیب مرگ ساختگی خود را می دهد. سپس مخیفانه و قاچاقی به نیویورک می رود تا نزد آرایشگر محبوبش پل میچل شاگردی کند...
دو آتش نشان بروکلینی به نام های «لری» (جیمز) و «چاک» (سندلر) برای استفاده از بیمه ی عمر تظاهر می کنند که هم جنس خواه هستند؛ در حالی که «لری» به تازگی همسرش را از دست داده و فرزند دارد و «چاک» مجرد است...
«مایکل نیومن» (سندلر) یک دستگاه کنترل از راه دور تلویزیون به دست می آورد که نه تنها به او اجازه می دهد تلویزیون و دستگاه صوتی اش را از راه دور کنترل کند، بلکه این امکان را در اختیارش می گذارد که کل زندگی اش را به میل خودش عقب و جلو کند یا از حرکت باز ایستاند...
*
نسخه دوبله پارسی "کلیک" (موسسههای داخلی) | سینک اختصاصی
«پل کرو» (سندلر) را که در گذشته بازیکن حرفه ای فوتبال امریکایی بوده به خاطر یک حادثه ی خطرناک رانندگی بازداشت می کنند و به زندان آلن ویل می فرستند که زندانبانش، «هیزن» (کرامول) نیز از کشته مرده های فوتبال امریکایی است. «هیزن» به «کرو» پیشنهاد می کند که تیمی با زندانی ها تشکیل دهد که مقابل نگهبان ها بازی کنند...
"فلور"، زنی که از شوهرش جدا شده و با زحمت و مشقت دخترش، "کریستینا" را بزرگ کرده، اسباب هایش را جمع و خانواده را به کالیفرنیا منتقل می کند. او کار پر در آمدی به عنوان خدمتکار در خانه ی "دبورا کلاسکی" گیر می آورد. "دبورا" یک کلمه هم اسپانیایی نمی داند ولی اتفاقا این، مهم ترین مانع ارتباط بین آن دو نیست...
*
نسخه دوبله پارسی "اسپنگلیش" (منوچهر والی زاده، مینو غزنوی و...) | سینک اختصاصی
«هنری روث» (آدام سندلر) مردی است که از تعهد داشتن نسبت به یک زن می ترسد، تا اینکه دختری جذاب به نام «لوسی» را می بیند. آنها با هم بیشتر آشنا می شوند و هنری از این که دختر رویاهیش را پیدا کرده خوشحال است، تا اینکه درمیابد لوسی حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و فردای آن روز دیگر هنری را به یاد نمی آورد.
*
نسخه دوبله پارسی "50 قرار اول" (موسسههای داخلی) | سینک اختصاصی
«دیو بازنیک» تاجر خونسرد و آرامی است که پس از یک سلسله سوء تفاهم های غریب محکوم می شود که یک دوره ی روان درمانی «مهار کردن خشم» را بگذراند. دیری نگذشته که «دیو» خود را با «دکتر بادی رایدل»، روان درمان گری معروف رودررو می بیند…
یکی از غول های رسانهای میمیرد و داراییهایش به یکی از خویشان دورش به نام "لانگ فلودیدز" می رسد. اما "لانگ فو" جوانی ساده دل، شوخ و شنگ و مقداری خل و چل است که از شهر کوچکی می آید و حالا در نیویورک می خواهد به سبک خودش، کارهای بزرگی صورت بدهد.
*
نسخه دوبله پارسی "آقای دیدز" (منوچهر والی زاده، مینو غزنوی، علی همت مومیوند، منوچهر زنده دل، کیکاووس یاکیده، پرویز ربیعی و...) | سینک اختصاصی
«بری ایگان» (سندلر) مرد جوانی است که در ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارد و با وجود چند تایی خواهر، این ناشی گری در ارتباط با زنان پیرامونش بیش تر هم می شود. تا این که یک روز، یکی از خواهرانش او را با «لنا» (واتسن) آشنا می کند...
یک دختر نوجوان جذاب و مشهور، که تنفر خیلی ها را متوجه خود کرده، روزی خود را در بدن یک مرد می بیند، و اکنون به هر دری می زند تا بتواند دوباره به بدن اصلی خودش بازگردد.
"سانی کوفکس"، مجردی سی ساله و بی فکر و خیال است که هرگز زیر بار مسئولیت های بزرگ سالی نرفته است. اما وقتی متوجه می شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، برای آن که به محبوبه اش نشان دهد می تواند با مسئولیت های بزرگ سالی دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ی پنج ساله ای به نام "جولیان" را به فرزندخواندگی قبول می کند...
«بابی باوچر» (سندلر)، پسری اهل لوییزیاناست که کارش رساندن آب به اعضای یک تیم فوتبال امریکایی است. او خیلی زود به استعدادش در بازی پی می برد و ستاره ی تیم رقیب می شود...
«هپی گیلمور» (سندلر)، جوان ساده و خوش قلبی است که همیشه آرزو داشته بازیکن حرفه ای هاکی بشود. او با خبر می شود که مادر بزرگش قادر به پرداخت بدهی مالیاتی دوست و هفتاد و پنج هزار دلاری خود نیست و به زودی خانه اش را از دست خواهد داد. کمی بعد «هپی» به طور اتفاقی متوجه می شود که استعدادی در ورزش گلف دارد...
«بیلی مدیسون» (آدام سندلر) پسر 27 ساله ی تنبل و بی عرضه «برایان مدیسون» است، مرد ثروتمندی که هتل های زیادی را می گرداند. بیلی قرار است کسب و کار پدرش را به ارث ببرد، اما قبل از آن باید 12 پایه درسی را از ابتدایی مجددا بخواند و ثابت کند که می تواند راه پدرش را ادامه دهد...
سریال درباره ی کارآگاه پلیسی است که هیچ چیزی رو جدی نمیگیره تا اینکه بالاخره یه روزی رئیس جدیدی که اومده ازش میخواد که بزرگ شه و به نشان پلیسی که داره احترام بزاره و برای خودش ارزش قائل بشه…
پنج دوست و هم تیمی سابق، بعد از اینکه مربی بسکتبال شان فوت می کند، برای تعطیلات آخر هفته قرار می گذارند بعد از مدتها دوباره همدیگر را ببینند و همراه خانواده هایشان خوش بگذرانند.
مردی بی عرضه که در آرزوی پلیس شدن است، بعد از یک تصادف بشدت مجروح می شود و دکترها تصمیم میگیرند برای بازسازی بدن او، از اعضای بدن حیوانات استفاده کنند. مدتی بعد از پیوند زدن این اعضا، او در میابد که رفتارهایش مشابه حیوانات اهدا کننده شده…