خلاصه داستان
نجمالدین، چتن و موزو بزرگترین آرزویشان این است که یک فیلم بسازند. اما برای این کار به پول نیاز دارند. شانس به آنها لبخند میزند و با کریم کادیرگالی آشنا میشوند. کریم حاضر میشود اسپانسر فیلمی باشد که آنها قصد ساختنش را دارند. تنها شرطش این است که نقش اصلی فیلم را خودش بازی کند. البته یک مشکل کوچک وجود دارد: کریم کادیرگالی یک رئیس مافیاست.