در پی برخورد زیردریایی هسته ای مونتانا با یک شیء ناشناخته در قعر اقیانوس، گروهی از متخصصان از جمله «لینزی بریگمن» (مسترآنتونیو) و شوهرش، «باد» (هریس) که مدتی است رابطه شان به سردی گراییده، به تحقیق و کاوش درباره ی این پدیده می پردازند. «لینزی» فکر می کند یک نیروی هوشمند غیرزمینی در قعر دریا حضور دارد…
در دهه ی 30 میلادی در تگزاس، نوالین پرایس یک معلم جوان است. او با مردی جوان، خوش تیپ و عجیب و غریب به نام رابرت هاوارد آشنا می شود. این مرد یک نویسنده ی موفق است و نوالین هم بسیار دوست دارد که نویسنده شود. دوستی آن ها تبدیل به عشق می گردد. این فیلم بر اساس خاطرات نوالین پرایس ساخته شده است.
مایکل رینولدز شخصی پولدار هست که خودروی اسپورتی زیبا خانه ای گرانقیمت داشته و به تازگی در کار خود موفقیت زیادی کسب کرده تا زمانی که یک بیمار در حال مرگ به اسم "برندون" او را می دزدد و
کانون توجه فیلم بر روی گربهای انسان نماست که شخصیت اسکیپ هینانت او را فریتز صدا میکند. اتفاقات فیلم در شهر نیو یورک است و زمان دهه 1960 را به صحنه کشیدهاست. فریتز در خلال فیلم همواره دنبال یک زندگی مملو از خوشی و شادی است، او بی درنگ در پی افزایش آگاهیها سیاسی و اجتماعیهای خود میباشد و...
داستان فیلم در سال 1959 اتفاق می افتد، جایی که گروهی از مبارزان رومانی که شامل چهار مرد و یک زن می باشند، دستگیر و به اعدام محکوم می شوند اما قبل از اجرای حکم از آن ها خواسته می شود که در یک فیلم تبلیغاتی که درباره جرم و جنایت است شرکت کنند و...
داستان با "اسپنکی" آغاز می شود.او رئیس کلوپی متشکل از پسرهای مدرسه ای از تمام محله است.بهترین دوست او "آلفالفا" به عنوان راننده مسابقات رانندگی سالانه کلوپ انتخاب شده است.اما وقتی مراسم معرفی او انجام می شود،"آلفالفا" ناپدید می شود و..
جوانى کانادایى به نام « ریچارد هانى » ( دونات ) ، شبى با زنى که مأمور مخفى دولت انگلستان است ، آشنا مى شود و همان شب زن با چاقو کشته مى شود ، اما پیش از مرگ اطلاعاتى راجع به سازمان جاسوسى « سى و نه پله » در اختیار « هانى » قرار مى دهد…
یک پزشک متخصص اورژانس به نام جو (کوین کاستنر)، هنگامی که همسرش امیلی (سوزانا تامپسون) را در یک صانحه رانندگی در ونزوئلا از دست می دهد، برای برقراری ارتباط دوباره با او تلاش می کند. جو بزودی در می یابد که همسرش قصد دارد تا از بیمارانی که در بخش اطفال بیمارستان شیکاگو هستند، برای ارتباط تقابل با جو بهر ببرد.
کانگ دونگ گو دزد چیره دستی است که با دکتر جانز کارشناس نقاشی های مقبره های باستانی و حفار افسانه ای سابداری کار می کند. در همین حین، خانم یون که موزه دار و کارشناس هنر های باستانی است پیشنهادی فریبنده و خطرناک به او می دهد…
«کیت» (رایان)، دختر امریکایی، باخبر می شود که نامزدش، «چارلی» (هاتن) در سفری تجاری به پاریس دل باخته ی یک دختر فرانسوی شده است. بنابراین او خود را به پاریس می رساند تا نامزدش را دوباره به دست بیاورد. اما در عوض با یک دزد فرانسوی به نام «لوک» (کلاین) آشنا و آرام آرام به او علاقه مند می شود...
گروهی از مردان مسلح یک قطار زیرزمینی را در اختیار میگیرند و سرنشینان آن را به گروگان میگیرند تا شهر را به آشوب بکشند. این قضایا مامور ایستگاه (دنزل واشنگتن) را وادار میکند تا در برابر مغز متفکر اغتشاشگران (جان تراولتا) قرار بگیرد اما…
دو نفر مرد جوان برای کسب درامد ،یک نمایش نامه طنز با موضوع نحوه اشنایی شاه با صیغه هاش و حقه هایی که زنها برای صیغه شاه شدن میزدند است، در شهر اجرامیکنند و یک جمعیت زیادی هم دورشان جمع میشوند وزیر شاه ،این نمایش را می بیند و...
«ورونیکا» (ژاکوب) به کراکوف می آید و در مدرسه ی موسیقی به تحصیل آواز می پردازد، اما پس از مدتی بیمار می شود و در نخستین اجرای عمومی اش روی صحنه می میرد. در همین زمان در پاریس، «ورونیک» (ژاکوب) آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده ی حرفه ای کنار می گذارد تا معلم مدرسه شود و در ضمن گویی با نوعی تله پاتی وجود همزادش را حس می کند....
هیات سولاریس یک پایگاه بر روی سیاره ای که نشانه هایی از حیات هوشمند در آن دیده شده، برپا کرده اند، اما جزئیات در این مورد مبهم و رازآلود است. بعد از مرگ مشکوک یکی از سه دانشمند ساکن در پایگاه، شخصیت اصلی داستان به جای او فرستاده می شود…
At a South Korean university most students are busy having a good time. A 28 y.o. and his horny friends are always getting into hilarious situations. He likes a much younger, pretty girl but she likes someone else.
دو دهه پیش، «اما» به دنبال مردی بنام «تانکردی ریچی»، که از او خواستگاری کرده بود، روسیه را ترک کرد. اکنون او عضو خانواده قدرتمند صنعتی در میلان، و همینطور مادر سه فرزند است. اما او چندان از زندگی اش راضی نیست، تا اینکه روزی «آنتونیو»، سرآشپزی جوان، که همکار پسرش هم هست، توجه او را به خودش جلب می کند. طولی نمی کشد که رابطه ای را با این مرد جوان آغاز می کند..
«ژان پل» (دلون) و «ماریان» (اشنایدر) برای تعطیلات تابستانی، به ویلای دوستی در جنوب فرانسه رفتهاند. خلوت خوشایند آنان را «هاری» (رونه) دوست «ژان پل» و محبوب سابق «ماریان» بر هم میزند. او همراه با دخترش، «پنه لوپه» (برکین) سر میرسد…