حومه ی سن فرناندو ولی، لس آنجلس. »کریس« (ویلسن) و »لیزا ماتسن« (واشینگتن) به خانه ای در همسایگی »ایبل ترنر« (جکسن) اسباب کشی می کنند. »ترنر« پلیسی با سابقه است که همسرش از او جدا شده و...
داستان فیلم دررابطه با پسر بچه ای که در دوران کودکیش مادرش توسط فرد ناشناسی به قتل رسیده پدرش مرد سخت گیریست که عرصه زندگی را برای اون تنگ کرده است و مشکلات و مسائل زیاد باعث شده که اون بیشتر و بیشتر در خودش فرو رود و دچار افسردگی شود .یک روز به طور اتفاقی اون متوجه قدرت عجیبی در خودش میشود او متوجه میشوده که از قدرت ادراک ذهنی(تلهپاتی) فوق العاده قدرتمندی برخوردار است و می تواند تاریخ و زمان را تغییر دهد...
«دکتر سوزان مکلیستر» (باروز) با مطالعه و انجام آزمایش هایی در مورد کوسه ها، در پی باززایی بافت های مغز آدمی است. او با تغییر و اصلاح DNA کوسه ها، آن ها را به درجه ی هوشمندی انسان ها نزدیک تر کرده. «مکلیستر» و گروهش سرگرم کار روی یک کوسه ی اصلاح شده هستند که حیوان به هوش می آید. کوسه به محققان حمله و آزمایشگاه آنان را ویران می کند.
مرد جوانی بنام «دیوید لرد» بعد از ماجراهایی خودش را در مکانی می یابد که مکانی مردن شبیه به آرنای گلادیاتور های قدیمی می باشد و او باید برای نجات زندگی اش با رقبا بجنگد...
بدل کاری های غیر مجاز و رفتار خشن "زاندر کیج"، معروف به "سه ایکس" باعث می شود او به زندان بیفتد و در آن جاست که "اوگاستاس گیبونز" از آژانس امنیت ملی با تهدید او را به استخدام دولت در می آورد...
داستان درباره عشق میان یک زن و مرد جوان است، آن ها هر روز یکدیگر را ملاقات می کنند و درباره خودشان و آینده حرف می زنند و...
*
زیرنویس فارسی اختصاصی اضافه شد.
مرد فوقالعاده ثروتمندی برای درمان سرطانش تن به پرتودرمانی میدهد و این عمل باعث میشود که ضمیر ناخودآگاهش در بدن مرد جوان سالمی حلول کند. اما همه چیز آن طور که به نظر میرسد نیست، او شروع به کشف راز منشأ این بدن و سازمانی که برای محافظت از علت آن دست به قتل خواهد زد میکند.
یک راننده کامیون امریکایی در عراق مشغول کار است. بعد از مورد حمله قرار گرفتن توسط گروهی از عراقیها، او در یک تابوت، در حالی که دفن شده است، بیدار میشود. اکنون تنها با یک چراغ قوه و یک تلفن همراه، او باید سعی کند از این تلهی مرگبار بگریزد.
«جولین» یک قاچاقچی مواد مخدر در بانگکوک است. وضعیت زندگی او زمانی پیچیده می شود که مادرش از او می خواهد که قاتل برادرش را هرطور شده پیدا کند و او را به سزای عملش برساند...
یک راننده بدلکار پروژه های سینمایی هالیوود، که شب هنگام برای خلافکاران رانندگی می کند، در جریان یکی از این ماموریت هایش همه چیز به درستی پیش نمی رود و بزودی در میابد که همه به دنبال او هستند...
*
نسخه دوبله پارسی "رانندگی" (افشین زینوری، شهرزاد ثابتی، میثم نیکنام، پرویز ربیعی و...) | سینک اختصاصی
در میانه های رابطه پر فراز و نشیبش،یک مجری برنامه رادیویی از طریق تلفن با بزرگترین طرفدارش که پسری جوان است ارتباط برقرار می کند.اما وقتی سوالهایی درباره هویت پسر جوان به میان می آید زندگی مجری دچار آشوب می شود...
«سای پریش» (ویلیامز) مردی تنها و میان سال است که در قسمت عکاسی فوری سوپرمارکت محلی کار می کند و درگذشت سالیان، «خانواده ی یورکین» که از مشتریان سوپرمارکت هستند، به دغدغه ی ذهنی او تبدیل شده اند...
داستان درباره وین و آیلین هیز است که زندگی رویایی دارند. آنها دو فرزند خود را بزرگ کرده اند و کسب و کار خوبی هم از پایه راه اندازی کرده اند. در همین حین وین توسط فردی دزدیده می شود و در جنگل اسیر می گردد. مرد آدم ربا درخواست وجه برای آزادی وین دارد و ماموران FBI برای رسیدگی به پرونده وارد خانه وین و آلین می شوند و...
بخش روانی ندامتگان وودوارد، ویژه ی زنان، زمان حال. «دکتر میرانداگری» (بری) با «داگ گری» (داتن) رئیس زندان ازدواج کرده است. روزی «میراندا» در هیئت یکی از زندانی های روانی ووداورد از خواب بیدار می شود و می شنود که «داگ» را به قتل رسانده است. اما «میراندا» چیزی به یاد نمی آورد و نمی تواند هم کارانش را به سالم بودن خود مجاب کند...
خانواده ی Manzoni ، یک خانواده ی مافیایی شناخته شده هستند ، آنها به نرماندی نقل مکان کرده اند تا در فرانسه تحت مراقبت های امنیتی قرار بگیرند و به زودی باید با یک درگیری تمام عیار روبرو شوند...
داستان درمورد دکتری به نام "مارگارت" است که دربارهی پدیده های ماوراء الطبیعه مثل افرادی که توانایی خواندن ذهن را دارند، شکارچیان ارواح و شفادهندگان تحقیق می کند...
ماچته (دنی تریو) یک مهاجر مکزیکی غیر قانونی است که در جریان یک توطئه چینی آمریکایی، از سوی رئیس سازمانی که وی را استخدام کرده مورد خیانت قرار می گیرد. این توطئه چینان عبارتند از یک سناتور فاسد عوام فریب آمریکایی به نام مک لاگلین (رابرت دنیرو)، یک تاجر تشنه ی قدرت به اسم بوث (جف فاهی)، و یک رئیس باند قاچاقچیان مکزیکی به اسم تورز (استیون سیگال). ماچته که در کار با چاقو و دیگر سلاح ها مهارت بی نظیری دارد، تلاش خود را برای انتقام گیری از روسای سابق اش و مبرا کردن خویش از اتهامات آغاز می کند...
جکی براون مهماندار هواپیمایی است که پول های یک فروشنده اسلحه را جابه جا می کند. وی در یکی از ماموریت های خود توسط دو نفر از مامورین پلیس دستگیر می شود. آنها از وی می خواهند که با آنها همکاری کرده و باعث دستگیری فروشنده اسلحه و در نتیجه آزادی خود شود. جکی می داند که درصورت لو دادن حتی نام رئیس خود، زنده نخواهد ماند. در این میان با مکس چری آشنا می شود که ضمانت وی را برای آزادی از زندان بعهده گرفته است. حال جکی باید نقشه ای برای رها شدن از دست مامورین پلیس و فروشنده اسلحه بیابد.
نیویورک، زمان حال. «دیوید کالاوی» روان کاو (دنیرو)، پس از خودکشی همسرش، هم راه با دخترش، «امیلی» (فانینگ) به شمال نیویورک می رود. «امیلی» یک دوست خیالی برای خودش ساخته به نام «چارلی» که به شدت تحت تأثیر نفوذ شیطانی او قرار دارد...
«فردی هفلین» (استالون) کلانتر شهرکی در نیوجرزی است که بسیاری از مأموران اداره ی پلیس نیویورک هم ساکن آن جا هستند. «مو تیلدن» (دنیرو)، بازرس اداره ی پلیس نیویورک، در تحقیقاتش درباره ی تعدادی پلیس فاسد و کلاهبردار، به این شهرک و کلانترش، «فردی هفلین» می رسد. «هفلین» با «تیلدن» هم کاری می کند و رفته رفته پی می برد که برخی از قهرمانان زندگی اش چندان هم زندگی وارسته ای ندارند...
داستان فیلم در مورد سه مامور پلیس متفاوت در بروکلین است که بعد از پیمودن مسیر های مختلفی که در پی گرفته اند، گذر همگی شان به یک منطقه خطرناک در شهر می افتد...
فیلم، داستان یک بانکدار است که مشکل اعتیاد به قمار دارد. به طور ناگهانی او به یک حساب چند میلیون دلاری دسترسی پیدا می کند و وسوسه می شود. این داستان اقتباسی از بزرگترین دزدی بانکی در کانادا می باشد...
این فیلم داستان دو برادر است که در اوج مشکلات مالی و زناشویی تصمیم گرفتهاند با سرقت از جواهرفروشی پدرومادرشان به نانونوایی برسند و با فرض اینکه شرکت بیمه ضرر والدین را جبران خواهد کرد، سعی دارند بر زشتی عمل خود سرپوش بگذارند...
داستان فیلم در عصر حاضر و در هامبورگ آلمان اتفاق می افتد. مردی اسرارآمیز و فراری و شکنجه شده تا حد مرگ با ملیت نیمه چچنی نیمه روسی، به شهر هامبورگ می آید و ناامیدانه در جستجوی کمک و بازیابی ثروت پدر روسی اش است. هیچ چیز در مورد این مرد جوان درست به نظر نمی رسد و کسی نمی داند که او دزد است یا قربانی و در اصل چه هدفی دارد؟ زن انگلیسی جوانی که بانکدار خصوصی و وکیل است، مصمم می شود تا از حقوق او دفاع کند. در همین حین، این دو تحت نظر رئیس یک واحد جاسوسی آلمانی (با بازی هافمن) هستند که در تلاش است تا قطعات پازل را کنار هم بگذارد ولی زمان زیادی در اختیار ندارد...