ریچارد یک انسان عجب و غریب است که از وقتی به دنیا آمد چیزهای عجیبی در او دیده شد، او از وقتی بزرگ شد یک جنگیر حرفه ای شد و با چیزهای عجیبی ارتباط برقرار می کند و...
دکتر مارتین بلیک ، یک بیمار 18 ساله به نام دایان دارد که مبتلا به عفونت کلیه است این بیمار اعتماد به نفس بالایی دارد و حالا دارد سلامتی اش را به دست می آورد. اما مارتین که به این بیمار عادت کرده می ترستد که او را دیگر نبیند . به همین دلیل کاری می کند که او همیشه بیمار بماند و در بیمارستان باشد و هر روز اورا ببیند...
جایی میان کارولاینای شمالی و جنوبی. «سیلر ریپلی» (کیج) جلوی چشم های محبوبه اش، «لولا» (درن)، مردی را که با چاقو به او حمله کرده، می کشد و به زندان می افتد. اما بیست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد می شود «لولا» با این که مادرش «ماری یتا» (لد) ملاقات آن دو را ممنوع کرده، به دیدنش می رود. عشاق از شهر می روند و به سوی نیو اورلیانز به راه می افتند...
«کایل» (نیکلاس کیج) و «سارا میلر» (نیکول کیدمن) زن و شوهری هستند که به همراه دختر نوجوانشان، «آوری» (لیانا لیبراتو) زندگی بسیار خوب و خوشی دارند. کایل در کار خرید و فروش الماس است و از این طریق توانسته ثروت هنگفتی بهم بزند. اما در شبی، یک گروه به خانه خانواده میلر حمله می کنند و تنها خواسته آنها هم پول است. کایل تصمیم می گیرد در مقابل این گروه بایستد اما ...
ریکی سانتورو یک پلیس فاسد شهر آتلانتیک است که در شب مسابقات قهرمانی بوکس سنگین وزن که در یک کازینو برگزار می شود او یکی از مامورین حفاظتی می باشد. اما در این شب یکی از اعضای برجسته دولت که در آنجا حضور دارد توسط یک تیرانداز بقتل می رسد. ریکی مامور رسیدگی به پرونده این قتل می شود و بزودی متوجه توطئه ای می شود که در پشت این قتل وجود داشته...
فیلم داستان یک استاد دانشگاه (نیکلاس کیج) است که پسر 8 سالهاش از روز هالووین به شکل مرموزی ناپدید می شود و او برای پیدا کردن پسرش با ماجراهای عجیبی مواجه می شود.
«جک سینگر» (کیج)، کارآگاه خرده پای نیویورکی، و نامزدش «بتسی» (پارکر) برای ازدواج و گذراندن ماه عسل به لاس وگاس می روند. اما در آن جا قماربازی به نام «تامی کورمن» (کان) با دیدن «بتسی» که شبیه همسر مرحومش است، ترتیبی می دهد تا در یک بازی پوکر از «جک» ببرد و «بتسی» را تصاحب کند...
پس از درگیری «کیپ» (ریبیزی) باا رئیس یک باند تبهکاری، برادر بزرگ ترش، «رندال رینز» (کیج) برای نجات جان برادرش، متعهد می شود که با هم کاری چند سارق حرفه ای اتومبیل یک شبه پنجاه اتومبیل گران قیمت را بدزدد...
"جانی بلیز" در دوران جوانی و زمانیکه حال پدرش بشدت وخیم است، "مفیستو" یا همان شیطان نزد او آمده و با او معامله ای می کند. او حاضر می شود به ازای شفای پدرش، روح خود را در اختیار شیطان بگذارد اما در ادامه در می یابد فریب خورده است و...
نیویورک، اوایل دهه ی 1990. «فرانک پیرس» (کیج)، راننده ی آمبولانس شیفت شب در آستانه ی فروپاشی روانی است. «فرانک» همواره از این که موفق به نجات جان زن جوانی به نام «رز» نشده، احساس عذاب وجدان می کند. تا این که دل باخته ی «مری» (آرکت)، دختر سابقا معتاد «آقای برک» جانسن می شود. «آقای برک» مردی است که بر اثر سکته ی قلبی به حالت اغما رفته و «فرانک» او را به بیمارستان رسانده است.
شلی برای اینکه ثابت کند قتل برادرش کار او نبوده، باید یک قانل را به دام بیاندازد. در طول این مسیر او تجربیات مختلفی را به دست می آورد، مسیری که انتهایش به سرنوشت او ختم می شود...
«ند راسین» (هرت)، وکیل فلوریدایی درگیر رابطه ی پرشوری با «متی واکر» (ترنر)، همسر تاجر ثروتمند و مشکوکی به نام «ادموند و اکر» (کرنا) می شود و آن دو به اتفاق نقشه ی قتل او رامی کشند.
غریبه ای مرموز به نام «لوییس سایفر» (دنیرو)، از کارآگاه خصوصی، «هری انجل» (رورک) می خواهد تا مردی به نام «جانی فیوریت» را پیدا کند. اما ادامۀ تحقیقات باعث روشن شدن حقایق غیرمنتظره ای میشود...
این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته و پرداخته شده است و داستان آن در زمان جنگ جهانی اول اتفاق می افتد و نگاهی دارد به رابطه تیره میان «کارل گوستاو یونگ» و «زیگموند فروید» و مناقشه ای که میان آن دو وجود دارد.
یک قاضی محافظه کار توسط رئیس جمهور امریکا منصوب می شود تا جنگ کشور بر علیه مواد مخدر را رهبری کند، اما طولی نمی کشد که در میابد دختر نوجوان خودش هم معتاد است...
«خاطرات دارو» براساس کتاب سرگذشت استفن الیوت ساخته شده و داستان زندگی نویسندهای با بازی جیمز فرانکو است که به بنبست خورده و دچار وابستگی شدید به مواد است. این اوضاع زندگی نویسنده را به سمت پروندهای جنایتی سوق میدهد…
«دکتر نیتان کانراد» (داگلاس) روان درمان گر معتبر نوجوان هاست. وقتی دختر جوان او را «کاستر» که جنایتکاری متخصص تکنولوژی حراستی است می رباید، «دکتر کانراد» خود را با ماجرایی کابوسی گونه رودررو می بیند…
«تام ساندرز» (داگلاس)، متخصص برنامه ریزی کامپیوتر، با همسر و دو فرزندش زندگی آرام و خوبی دارد. او در شرکتی نیمه خصوصی و نیمه دولتی کار می کند. تا این که «مردیت جانس» (مور) به عنوان مدیر اجرایی جدید شرکت کارش را آغاز می کند. او سال ها قبل دوست و نامزد «تام» بوده که بعد از به هم خوردن رابطه شان، به کلی از هم بی خبر بودند...
یکی از کهنه سربازهای جنگ ویتنام به نام «مارتین ریگز» ( گیبسن ) که به دلیل تجربه هایش در نیروهای ویژه، به «سلاح مرگبار» شهرت دارد، به عنوان همکار کارآگاه پلیس، «راجر مرتو» ( گلاور )، انتخاب می شود. تعدادی مزدور که قبلا در جنگ ویتنام جنگیده بودند، به رهبری «ژنرال مک آلیستر» ( رایان ) و «جاشوآ» ( بیوزی )، در فکر فروش محموله ای از هرویین به یک قاچاقچی هستند و حالا «ریگز» و «مرتو» به مبارزه با این دارودسته می پردازند.